ازدواج و تشکیل خانواده همونقدر که تطابق زوج با محیط جدید و آزادی های جدید برای افراد ازدواج کرده مشکله ازدواج و تشکیل خانواده میتونه برای افراد مجرد مشکل ساز باشه. برای شروع اصولا پیدا کردن فردی حتی برای دوستی معمولی ( و نه به قصد ازدواج) آسون نیست. این مساله مخصوصا برای پسرها مشکل تره چون باید قدم اول رو بر دارن و معمولا رل فعال تر رو برای شروع رابطه بر عهده بگیرن. خودمونی بگم...مخ زدن به زبونی که چم و خمش رو بد نیستی خیلی کار مشکلیه. اما به نظرم وقتی پای ازدواج و رابطه جدی پیش بیاد هردو طرف مشکل دارن. اولین مشکل زبانه. من خودم بعد از سه سال هنوز نمیتونم فکر کنم که بخوام به انگلیسی قربون دوست پسرم برم یا باهاش دعوا کنم. اصلا نمیدونم چه جوری ای بدمم ازت نمیاد و دوستت دارم و از عشقت دارم پر پر میشم رو بفهمونم! والا اینا به مامانشون صبح که از در میرن میگن I love you به عشقشون هم تو خصوصی ترین لحظات همینو میگن!ولی حالا از شوخی گذشته زبان به عنوان راه اصلی برقراری ارتباط میتونه خیلی مساله ساز باشه. دومین مساله اینه که شناختن افراد اینجا خیلی مشکل تره. آدم تو محیطی که بزرگ شده از یه جمله یا حتی طرز لباس پوشیدن و رفتار طرف رزومه کاملش رو میتونه با دقت بالایی حدس بزنه..اینکه مال چه تیپ خانواده ایه چه جوری فکر میکنه و به من میخوره یا نه. وقتی وارد یه جامعه جدید میشیم به علت تجربه کم و عدم آشنایی با فرهنگ از این ابزار مهم تقریبا بی بهره ایم. نکته سوم اینه که همونطور که توضیح دادم سیستم ارزشی آدمها بعد از مهاجرت خیلی عوض میشه. معمولا روشن فکر تر میشن اما به هر حال عوض میشن و شناخت این من جدید و تعیین اینکه فرد از زندگیش چی میخواد و در نتیجه دوست داره این زندگی رو با چه آدمی قسمت کنه میتونه زمان نسبتا زیادی ببره. این مساله مخصوصا اگر مهاجرت نزدیک به سنینی صورت بگیره که آدمها کم کم باید فکر پیدا کردن شریک زندگیشون باشن میتونه خیلی مشکل ساز بشه. یه انتخاب اشتباه میتونه خیلی زمان و انرژی هدر بده.
بچه هامون میخوام بچم آمریکایی بار بیاد یا ایرونی؟ نمیخوام عقده های ایران رو بکشه اما نمیخوام مثل آمریکایی ها مغرور و بی توجه به دنیای اطرافش بار بیاد. اگه ازم بپرسه چرا فارسی باید یاد بگیرم چی جواب بدم؟ اصلا باید یاد بگیره؟ کجا باید بزرگ بشه؟ از ایران چه تصویری باید بگیره؟اصلا اسمش رو چی بزارم؟ ایرونی؟ آمریکایی؟ دو اسمه؟...و هزاران هزار سئوال که توی ذهن میاد و باید بهش پاسخ داده بشه...حتی به نظر من قبل از ازدواج برای اینکه اون کسی که باهاش ازدواج میکنی باید در اکثر موارد با تو هم عقیده باشه.
افراد و سیستم یه دفعه تو یکی از کتابهای اوریانا فالاچی خوندم که میگفت(نقل به مضمون) ایتالیایی ها افراد با هوشی هستند که توسط یک دولت کم هوش اداره میشند و آمریکایی ها ملت کم هوشی هستند که توسط یک اقلیت با هوش اداره میشند. من فکر میکنم که این مساله الان در مورد ایرانی ها و آمریکایی ها هم صدق میکنه. آمریکایی متوسط چیزی از دنیا نمیفهمه. یعنی احتیاجی هم نداره که بفهمه. اما در عوض سیستم جامعه طوری طراحی شده که همین آدم سخت کار میکنه و حتی اگه اهلش هم نباشه حد اقل ژستش رو میگیره که هدفهای بلندی داره. به عقیده من علت اساسی اینکه جامعه ای مثل آمریکا کار میکنه و ایران کار نمیکنه رو در سیستمهای کلی کارکرد اجتماع باید جستجو کرد. در سیستم درست افراد تشویق میشند تا بیشتر و بیشتر تلاش کنند. راههای پیشرفت تا حدود بسیار زیادی بازه و مردم به انواع وسایل برای تلاششون جایزه میگیرند و در عین حال این سیستم طوری طراحی شده که تلاش افراد برای حد اکثر کردن نفع شخصیشون به بالا رفتن رفاه اجتماعی منجر بشه. در یک سیستم غلط افراد برای پیشرفت در خلاف جهت آب شنا میکنند. تلاش مضاعفی لازمه فقط برای اینکه عقب نریم و در عین حال سیستم طوریست که افراد در جهت بالا بردن رفاه اجتماعی هدایت نمی شوند. تفاوت واضحه. به نظر من سیستم مهم تر و تاثیر گذار تر از افراده. یک سیستم صحیح نه قهرمانی لازم داره و نه افراد تنها برای برجا موندن نیاز به مبارزه دائم دارند. افراد کمتر خسته میشند...بیشتر نتیجه میگیرند و جامعه هم پیشرفت میکنه.
No comments:
Post a Comment