این خیلی شبیه وضع الان منه با این همه کار و امتحان.
بدی این روزهای بلند اینه که وقتی شب میشه فقط باید خوابید...البته خوب اگه دانشجو باشی و سرت شلوغ باشه و گرنه از ما بهترانی هم هستند که مهمونی میرن یا میرن بار یه مشروبی بزنن.
اگه مثل من قصه خوندن دوست دارید حتما به این سایت سری بزنید.
من برای مدیریت انجمن مذهبی برنده نشدم..اما با اختلاف نزدیکی باختم...من 6 تا رای آوردم اونی که مدیر شده 8 تا رای آورده...حالا میگین اصلا چرا میخواستی اونجا مدیر بشی؟ چرا نه؟ انجمن خوبیه...من از دوران خوابگاه عادت کرد ه ام که به آدمها بر مبنای پویایی فکریشون نگاه کنم و نه عقاید دینی یا ضد دینیشون...و اونجا کمکم میکنه شناختم از آدمهای این قشر خاص بهتر بشه...به هر حال خوب باختم...اونجا همه به بی دین و ایمونی من کاملا آگاه بودن و با وجود این بهم نسبتا خوب رای دادن...فکر کنم این اتفاق مثبتیه...حتی اگه مجازی باشه!
من امشب عزم جزم دارم که شب بخوابم و صبح پاشم...بالاخره این سیکل جغد وار رو باید یه جوری بشکنم...
No comments:
Post a Comment