Monday, August 29, 2005

منطق ایرانی

من این آخر هفته رفته بودم دیدن پرادیپ. چون هیچ کاری از کارهای مدرسه رو با خودم نبرده بودم و مجموعا 8 ساعت هم توی اتوبوس مجبور بودم بشینم وقت کافی داشتم که چرت بزنم و به افکار مهم بپردازم. راستش عکس العمل ناخود آگاه ایرونی ها وقتی که میگی با یه آدمی از هند دوستی اگرچه ناراحت کننده است اما اصلا غیر منتظره نیست. اما این نکته که ما به دلایل عجیب، اغلب مبتنی بر شایعه و اکثر غریب به اتفاق هم "تاریخی" خودمون رو ازخیلی ملل دیگه بالاتر میدونیم اصلا محدود به هند نمیشه. نکته ای که برای من جالبه تناقض این دلایله. به عنوان مثال از اعراب متنفریم(یعنی واقعا در حد تعصب) به خاطر اینکه اومدن و حمله کردند و تمدن و فرهنگ ما رو تحت تاثیر قرار دادند. اینکه این تاثیر مثبت بوده با منفی در حد سواد من نیست اما عقل من به من حکم میکنه که با توجه به پیشرفتهای بعد از اسلام نمیتونه سراسر منفی بوده باشه(ازدید فرهنگی -حالا بگذریم یک چیزهاییش که شایعه است مثل حجاب که از ایران به عربستان رفت و سنت تعدد زوجات قبل از اسلام هم در ایران بوده )و این خرابی هایی هم که به بار اومده...خوب وسط جنگ که حلوا پخش نمیکنند...حالا بگذریم از این نکته. حرف من اینه که یه عده اومدند و فرهنگ ما رو تحت تاثیر قرار دادند و مملکتمون رو بنا بر روایات غارت کردند و ما برای همین ازشون بدمون میاد و فکر میکنیم از اونا بالاتر و بهتریم. حالا میریم سراغ هند..من فکر کنم اولین و شاید تنها چیزی که هر ایرونی از تاریخ هند میدونه اینه که نادرشاه افشار رفت اونجا و کلی کشت و کلی هم غنائم آورد... حالا اگه ما بخواهیم روی همین خط از منطق حرکت کنیم چه جوری میتونیم نتیجه بگیریم که ما از هندی ها بالاتریم؟ قاعدتا اینجا اونی که اینجا باید منفور باشه مائیم..اما یهو میبینیم که در یک چرخش 180 درجه موضع عوض میشه و اونا چون ضعیف بودن پس ما بالاتریم.

در واقع سئوال منصفانه اینه که اگر فکر میکنیم به خاطر فتوحات نادرشاه ما از لحاظ تاریخی بر هندی ها ارجحیت داریم آیا مفهومش اینه که اعراب و مغول ها و یونانی ها هم از ما برترند؟

Friday, August 19, 2005

کار تو سازمان ملل +ترکها هکمون کرده اند

اگه دانشجوی فوق لیسانس یا دکترا هستید و فکر میکنید بعدا ممکنه بخواهید با سازمان ملل همکاری کنید برین اینجا و برای کار آموزی درخواست بدین. فقط انگلیسیتون باید خوب باشه. ظاهرا برای کار مالی هم یه جای خالی دارن. فقط تا یکشنبه(پس فردا) وقت دارین که در خواست بدین. برای خودم دنبال کار میگردم برای بقیه پیداش کردم.

اینم از شاهکار همسایگان ترک: سایت UNDP تو ایران رو هک کرده اند. توجه دارید که اون پایین نوشته: ایران=عرب حرومزاده! یکی نیست بگه برادر من برو جغرافیت رو خوب کن...بعدش هم نوشته ما دشمنشونیم...آخرین جنگ ایران و ترکیه کی بوده؟

Thursday, August 18, 2005

دوباره کاری

من برای تحقیقم احتیاج با داده های GIS دارم که ژاپنی ها برای تهران جمع آوری کرده اند برای یه پروژه ای که به درخواست مرکز مدیریت بحران شهرداری تهران انجام شده. بعد از خدا میدونه چند تا ایمیل و تلفن بالاخره آقای س توی دفتر تهرانشون بهم گفت که داده ها رو بهم میده. منم خانواده رو با قسم و آیه فرستادم که آب دستتونه بگذارین زمین و این سی دی رو برین بگیرین...یه هفته طول کشید که بالاخره سی دی رسید دست مامان...بعد تازه رفتن و دیدن که DHL تو ایران سی دی قبول نمیکنه! شانس آوردم خواهر کوچیکه داشت این هفته میامد آمریکا...سی دی رو دادن دست اون که بیاره....کلی قسم و آیه دایی جان رو دادیم که اولین کار این سی دی رو از خواهرک بگیر و پست کن...دردسرتون ندم...بعد از کلی حرص و جوش امروز سی دی رسید...گذاشتم تو کامپیوتر دیدم یه مشت فایل pdf و Word هست مربوط به گزارش زلزله بم! دریغ از یک فایل مربوط به تهران و حتی یه دونه فایل GIS هم توش نبود...تنها اثری از مطالعه تهران که میشد توش پیدا کرد جلد گزارش بود که اشتباهی به جای جلد گزارش بم گذاشته بودن. حالا دوباره باید زنگ بزنم بهشون...تمام این کارها رو دوباره باید بکنم...فقط برای اینکه یه نفر یا دقت کافی توی انجام کاری که گفته میکنه نداشته یا اطلاعات کافی برای فهم چیزی که من میخواستم نداشته اما کسر شانش بوده که بگه! از غصه و عصبانیت از ظهر تا حالا سه تا بستنی خورده ام. فقط دعا کنید وقتی بهشون زنگ میزنم نکن:" ااااه، ببخشید! ما فکر کردیم گزارشها رو میخواهید...اون اطلاعات GIS رو والا نمیتونیم بهتون بدیم! میبخشید!" اگه اینجوری بشه من همونجا پای تلفن منفجر میشم از عصبانیت!

Monday, August 15, 2005

بفرمایید کیک


امروز 27 سالم شد. خیلی دلم میخواست میتونستم در وصف احساساتم داستان سرایی کنم اما نمیشه چون خودم هم نمیتونم تصمیم بگیرم که خوشحالم یا ناراحت. به هر حال شما بفرمایید کیک. منم امشب با دوستان میرم این مغازه هه که دسر هاش خیلی خوشمزه است و یه دلی از عزا در میارم.



یادم رفت بگم...فردا درست 4 ساله که اومده ام آمریکا. درست چهار ساله که بابام رو ندیده ام. تو این چهار سال کلی راجع به خودم چیزها یاد گرفته ام...بزرگ شده ام...فکرم باز شده. از اون طرف مامان یه دفعه سرطان سینه گرفت و خوشبختانه به خیر گذشت. یه عمه ام هم همینطور. اون یکی همین الان تحت شیمی درمانیه...میخوایی اصلا ولش کن . مامان اینا برای تولدم زنگ نزدند. یادم باشه به سنت بابا خودم زنگ بزنم و میلاد با سعادتم رو تبریک بگم بهشون.

من چهار ساله دلم کتلت میخواد...از اون کتلت های سوپر امیر بعلاوه چلو کباب واقعی و خورشت بادمجون حسابی.

Thursday, August 11, 2005

دیشب رفته بودم کمک پرادیپ که اسباباشو ببنده. (کار گرفته تو چهار ساعتی اینجا) گفتم در راستای تبادل فرهنگی و اینکه خوب من اومده ام و دارم کمک میکنم آهنگ ایرونی گوش بدیم. آهنگهای شهریار رو اومدم گوش بدم خودم خوشم نیومد. دو پنجره گوگوش رو گذاشتم...پرسید این خانومه چرا گریه میکنه؟ ...آهنگ های فرامرز اصلانی رو هم گفت آهنگهاش تمش کپی از رو آهنگهای خارجیه...سر شهرام ناظری دیگه تعارف رو کنار گذاشت و اعتراض کرد...منم پام رو تو یه کفش کردم که امشب هندی بی هندی...آخرش سر آهنگ عربی به توافق رسیدیم.

من باید تا آخر ماه اوت یه امتحان مهم رو پاس کنم...دنبال کار باید بگردم. ...راستش اصلا احساس آمادگی برای هیچ کدومش نمیکنم. موضوع تحقیقم یه قسمت عمده اش یه مدل ریاضیه برای اینکه فرض بفرمایید شما که تصمیم گیرنده ای در باره بودجه تخصیص یافته به یه منطقه زلزله خیز...حالا چقدر این پول رو بزاری وقتی زلزله اومد خرج تعمیر کنی و چقدرش رو قبلا خرج تقویت...با توجه به اینکه خوب زلزله هه ممکنه اصلا تو دوره ای که تو براش داری برنامه میریزی (مثلا سی سال) نیاد...من و استادم تصمیم گرفته ایم مثالش رو روی تهران اجرا کنیم...بری همین هم دنبال آدرس شهرداری میگشتم...ظاهرا ژاپنی ها دو تا پروژه خوب در مورد تهران انجام داده اند که من داده هاشون رو میخواستم...حرف این شد بنده از پشت همین تریبون اعلام کنم که تمام کسایی که من چه از طریق ایمیل یا تلفن باهاشون در جریان این تحقیقم طی این یک ماه در تماس بوده ام خیلی خیلی خوش برخورد بودند و همه شون خیلی کمکم کردند و انگلیسی های همشون هم خوب بود(لازم نبود من به فارسی بهشون ایمیل بزنم) واقعا دمشون گرم.

Wednesday, August 10, 2005

مگه خودتون خواهر و مادر ندارین که وبلاگ مردم رو الکی پینگ میکنید؟

Thursday, August 04, 2005

A new session @ imane emrooz dot com!

سر بزنید و اگر دوست داشتید خواننده دائم بشوید

Posht-e Daryaa-haa -:


شاگرد بنگاهی مردی بود با موهای نارنجی و چشمای زل آبی. دندونای جلوش هم به اندازه یه دندون با هم فاصله داشتن. حتی اون روزی هم که با سرور رفته بودیم من سعی میکردم بهش نگاه نکنم چون حالتهاش یه جورایی شبیه نمکی فیلم فخیم زاده بود.دیروز که
میخواستم خونه رو دوباره ببینم سرور گفت نمیتونه بیاد و بنابراین مفتخر شدم در معیت آقای نمکی برم خونه رو ببینم. طبقه اول رو که گذروندیم آسانسور ایستاد. بعد هم دو سه بار رفت بالا اومد پایین و آخرشم بین دو طبقه گیر کرد. آقای نمکی اول دو سه تا مشت زد و چون دید خبری نیست شروع به داد زدن کرد و کمک خواست. بعد از دوسه دقیقه دو تا آقا رسیدن و آسانسور رو راه انداختن. در که باز شد آقای نمکی بلافاصله پرید بیرون و با عصبانیت به مردا گفت چرا نمینویسین آسانسور خرابه. فکر نمیکنین آدم با یه زن غریبه چه بلایی سرش میاد؟! آقایون محترم یک کم به هم نگاه کردن و بعدم به من نگاه کردن و چون مورد مشکوکی ندیدن جوابی ندادن ولی آقای نمکی ول کن معامله نبود و دوباره به یکیشون گفت نه آقا شما بگو اگه من با این زن غریبه هزار تا بلا سرم می اومد کی باید جواب میداد؟! بعدشم من رو که عین بز اخفش _ از نوع بهت زده _ نگاهش میکردم ول کرد و رفت.
به سه نفر از کسانی که بتونن بگن من چه بلایی سر این لعبت میتونستم بیارم به قید قرعه جوایز نفیسی اهدا میشود

Wednesday, August 03, 2005

ادامه گفتگوی تمدنها

بنده در راه تبلیغ فرهنگ با شکوه ایرانی به اهالی هند به مشکل بر خورده ام: چرا این سی دی های فیلم که از ایران میاد زیر نویس ندارن؟

چه فیلمی توصیه میکنید نشون پرادیپ بدم؟ خیلی پز داده ام که فیلمهای ما مثل فیلم های هندی نیست و بد جور عمق داره. یه چیزی بهم بگین که هم جذاب باشه و هم فیلم خوبی باشه.
مثل سگ مریضم. گلوم درد میکنه. تب و لرز دارم. تنم درد میکنه.
کوزه و من الان هم خونه ایم.

شما رو به جد هاله انقدر دعوتنامه sms نفرستین برای من.
ژوژ یه هفته است که عطسه میکنه. دکترش گفت این وقت سال نرماله. خیلی از گربه ها میگیرن. حواست بهش باشه اگه بد تر شد بیارش.
من اینو پینگ نمیکنم.

Monday, August 01, 2005

آدرس وب سایت شهرداری تهران چیه؟ من هرچی میگردم توی گوگل اصلا انگار تهران شهرداری نداره. از این موسسه ها آدرس وب سایت هیچ کدوم رو میدونین؟
Tehran Municipality Computer Service Organization
Tehran Disaster Mitigation and Managment Center

گفتگوی تمدنها

هر روز صبح اولین کار خوندن اخباره. هر روز صبح با ترس و لرز میشینم پای کامپیوتر که مبادا امروز خبر مرگ گنجی رو بخونم. از زمان انتخابات به فضای وبلاگستان و اینترنت بد بینم. به نظرم میاد یه عده محدودی دور هم نشستیم و هی حرف همدیگه رو تایید میکنیم...از مامان پای تلفن پرسیدم مردم تو ایران چقدر از اعتصاب غذای گنجی خبر دارند؟ گفت روزنامه ها مینویسند...مجبورند انعکاس بدهند. یادم رفت بپرسم چفدر براشون اهمیت داره...از بس که خودش نگران سیاست بود و کابینه جدید و 50 نفر آدمی که باید براشون درآمد ایچاد کنه. این مشخصه همه کشورهای توسعه نیافته است که همه چیز زندگی به سیاسیت بنده و سیاستشون به هیچ؟

اومدم برای بار چندم وضعیت گنجی رو برای پرادیپ(دوست پسر مکرم هندی) توضیح بدم دیدم نمیدونم شرح وظایف وزیر دادگستری چیه و رییس قوه قضاییه چه کاره است و ما با این همه دم و دستگاه عریض و طویل چرا نهاد موازی لازم داریم...حکم حکومتی چیه...تنها چیزی که خوب میتونم توضیح بدم اینه که گنجی چرا زندانه.

بعد از این که کلی توضیح دادم پرسید: "خوب حالا ایران مردم حسابی دارن اعتراض میکنند؟ " چی بگم والا؟ جامعه جهانی داره اعتراض میکنه اما به نظرم مردم ایران نه! فکر کنم مشکل هم از همین جاست. خسته ترو دلمرده تر از این حرفهاییم...از 18 تیر براش بگم یا مهاباد یا اهواز یا اون چندین سال پبش که کلی رو تو قزوین کشتن؟


پ.ن. منم تمام این سئوالها برام پیش اومده. کسی چوابی داره؟