Wednesday, March 23, 2005

میشه یکی به من بگه اون کامنت دونی اون بغل چرا یهو غیب شده؟! کل وبلاگ رو دوباره پابلیش کردم اما توفیری نکرد. به خدا من اصلا دست به هیچی نزده بودم. کمک بفرمایید پیلیز.
سیستم کامنت بلاگر رو فعال کردم. اگه عضو نیستید میتونید گزینه ناشناس رو اتخاب کنید و نظر بدید. اول باید اون پایین پست روی ساعت انتشار کلیک کنید تا لینک ثابت پست فعال بشه و بتونید لینک post a comment رو ببینید. ممنونم.

Sunday, March 20, 2005

سال نو مبارک

من دوباره سر تحویل سال اشک تو چشمم جمع شد. آرزو میکنم امسال برای هممون سال شادی باشه. سالی که 365 روز دیگه وقتی نگاش میکنیم توی قلبمون یه چیزی بشکفه. امیدوارم جنگی در کار نباشه. سال صلح و آرامش و شادی. امسال اولین عید ژوژ بود. خواهر من بعد از 4 سال پیشم بود و سر سال هم کارت تلفن راه داد و ایران رو گرفتیم و تونستیم درست بعد از تحویل سال با بابا و مامان حرف بزنیم...فکرکنم همه اینها رو باید به فال نیک بگیرم. سال خوبی داشته باشین.

Wednesday, March 16, 2005

ترس گربه من از ماشین باعث میشه نره تو خیابون و ماشین بهش بزنه. ترس من از شکست خوردن باعث میشه اصلا کار رو شروع نکنم یا مخم کلید کنه. ترس خوب و بد داره. مثل هر چیز دیگه.

این پست به این خاطر به ذهنم اومد که ژوژ با هر کامیونی که از دم در رد میشه میدوه تو خونه و پشت در گارد میگیره!
البته کمی یزرگتر!

Tuesday, March 15, 2005

من بد با این وبلاگ حال کردم.
فرق ميان بانوی خانه و
يابوی خانه چيست ؟
بانوی خانه
راهی ندارد .
با اخم اقا
پرتاب می شود
به شهر داگ ويل
اين است که
دستمال ابريشمی در دست
ازکله سحر تا ديروقت شب
می مالد و می مالد و
گردگيری ميکند
گرد خاطر اقا را ميگيرد
وگرد خاطر اشيا
چندين و چند سال گذشته است
و
اکنون
روزگار پادشاهی اوست
روزی فقط سه بار
می شنود :هش
روزی دوبار
انتر
ويک بار - بفهمی نفهمی - احمق
باقی روز
کنيز با وفايی است
که می تواند بعد از نهار
چرتی بزند
و در جواب نعره های اقا
ارام بگويد:
ای بابا ....

شعر بالا در وبلاگ خانوم منیرو روانی پور به مناسبت روز زن نوشته شده. به عقیده من شعر دو ایراد اصلی دارد. اول توهین مستقیم به "بانوان ایرانی" و دوم کلی گویی بیش از حد. من واقعا نمیفهمم با تزریق این همه انرژی منفی چطور قصد پیشبرد زن ایرانی را داریم؟ کجای دنیا کسی با ناسزا تشویق شده که این مورد دوم باشد؟ اولین برداشت من از این شعر ارتباط مستقیم کار خانه کردن و توسری خور بودن است...صرف اینکه چنین منطقی اساسا درست نیست هدف از چنین ارتباط دادنی چیست؟ با رواج این اندیشه که زن خانه دار توسری خور و کنیز است کاری نمیکنیم مگر رواج یک الگوی غلط ذهنی.
نکته ای که در اینجا اصلا به آن توجه نمیشود این است که افراد جامعه به طور مداوم از طرف جامعه الگو پذیری میکنند. به عنوان مثال اگر شما نگاهی به دور و اطرافتان بیاندازید میبینید که از هر پنج آدمی که صبح از جلوی شما رد میشوند و ظاهرا با غرور راه میروند و به خودشان اعتماد دارند اکثریتشان آدمهای لاغر و مطابق معیارهای زیبایی تبلیغ شده هستند. این به این خاطر نیست که آدمهای با اضافه وزن نمیتوانند خوشحال باشند بلکه به این علت که آدمهای چاق قبول کرده اند که نباید خوشحال باشند چون چاق هستند. مطالعات زیادی در باره اثر معیارهای کلیشه ای بر ارزیابی افراد از شخصیتشان شده. به عنوان مثال آزمون ریاضی بین دو گروه مخلوط از زن و مرد برگزار شده. از گروه اول خواسته شده تا جنسیتشان را در بالای برگه ذکر کنند و از گروه دوم هیچ تقاضایی نشده. هیچ توضیحی درباره هدف از آزمون به شرکت کنندگان داده نشده. در پایان، در گروه اول نمرات زنان و مردان تفاوت فاحشی داشته در صورتیکه در گروه دوم نمرات تفاوت چشمگیری نداشته. هدفم از مطرح کردن این مثالها بیان این نکته است که با مطرح کردن کلیشه های کار خانه=توسری خوربودن، زن خانه=کنیز، مرد=موجودسو استفاده چی سرکوبگر، تنها ممکن است به دو نتیجه برسیم. یا با جامعه ای از افراد باهوش طرفیم که با این کلیشه ها مقابله میکنند که به احتمال خیلی زیاد همین مقابله را به طرز فکر بسط دهنده این کلیشه ها هم نشان خواهند داد.( پرهیز خیلی از افراد روشن و فعال جامعه از واژه فمینیست فکر میکنم به همین علت باشد که بعضی از فعالان فمینیست از چینین کلیشه هایی استفاده میکنند.) در حالت دوم مخاطبان ما کلیشه های ما را به عنوان حقایق میپذیرند. نتیجه چنین امری مشخص است. تقویت بیش از پیش آنچه سعی در تغییرش داشته ایم.
چرا سعی نمیکنیم از جملات ، مثالها و الگوهای مثبت استفاده کنیم؟ چرا سعی نمیکنیم شرایط مشابه آنچه جامعه ایرانی امروز تجربه میکند را در تاریخ ملل پیشرفته تر بیابیم و شبیه سازی کنیم؟ چرا بر نقاط مثبت تمرکز نمیکنیم؟ چرا ما مثبت فکر کردن را خیلی سخت یاد میگیریم؟

Sunday, March 13, 2005

ISNA - PicView

اینا واقعا قراره اینجوری با چادر از در و دیوار بالا برند و انجام وظیفه کنند؟!
من این وبلاگ رو خیلی دوست دارم. خیلی وقتا ازش حرصم د ر میاد. بعضی وقتا که جلوی سرور زیادی کوتاه میاد یا معلومه که سرور خیلی تو رفتار های کلیشه ای غرق شده حسابی جوشی میشم...بعضی وقتا فکر میکنم حیف زن به این با هوشی نیست که ازش تو جامعه استفاده نشه؟ بعضی وقتا که از نگرانی هاش میگه کلی میفهممش...مثل همه دوستای ادم با همه کارهاش موافق نیستم اما اگه ببینم به روز کرده حتما میخونمش. حتما.

Saturday, March 12, 2005

اگه اخیرا اوضاع روحیتون قاطیه فیلم دختر میلیون دلاری رو نبینین. خیلی خیلی فیلم خوبیه و همه جایزه هاش هم حقش بود اما واقعا غم انگیزه. این دوست ما یه پسریه نزدیک 100 کیلو وزن و دو متر قد و تازه عرب از لبنان...یعنی همچین ساده نیست تحت تاثیر قرار دادنش...تمام مدت فیلم حرص خورد و حرف زد و بلند بلند از غصه چس فیل بالا انداخت. منم با اینکه معمولا فیلم روم تاثیر نمیذاره اما خیلی غصه خوردم(حتی شب تو تخت خواب یادش افتادم). حتما حتما فیلم رو ببینید اما یه روز عادی ببینیدش.
اگر واقعا چنین کاری بشه چی میشه؟

Thursday, March 10, 2005

این شد حرف حساب! اینو من بهش میگم یه نوشته خوب در دفاع از حقوق زن که با خوندنش آدم نمیگه طرف از اونور بوم افتاده و با همه مردها بده . مستدل، جامع و به دور از توهین نوشته شده بود. آفرین!

من تو این عکس کامپیوتر نمیبینم. کجاست؟

"هيچ وقت هم حق الوکاله هاي هزار تومني اي را فراموش نميکنم که از زنان ندار و بي بضاعت ميگرفت (و هميشه وقتي ميگفتم: ""خوب همين رو هم نگير" ميگفت: "آنطوري احساس ميکنند که نميخواهم کاري برايشان انجام دهم")متن کامل
نمیدونم چرا اینطوری شده ام. هرچی اینجا مینویسم بعدش که میام میخونمش (مثلا بعد از یه ساعت) انقدر به نظر مزخرف و سبک و بی معنی میاد که اصلا خجالت میکشم که این هجویات چیه که من انتظار دارم بقیه بخونن؟! یه چیزی برای روز زن نوشته بودم که اصلا پاکش کردم رفتو این زیری هم داشت به همین درد دچار میشد اما منصرف شدم . نه اینکه فکر کنم مزخرف نیست اما فکر کردم خوب لابد بضاعت من در این ثانیه از اینا بیشتر نیست. شرمنده خلاصه. این بلاگر خود به خود پینگ میکنه وگنه عمری من بابت این پستهای دو زاری پینگ میکردم.

Wednesday, March 09, 2005

در منزلت زن! از دوستایی که زیر نویس انگلیسیش رو نمیتونن بخونن معذرت میخوام اما دیدم حیفه فیض نبریم همگی. اگه مثل امروز من برنامه ای که نوشتید اصلا کار نمیکنه و کیفتون هم با یه عالمه کارت مهم توش گم شده شاید بهتر باشه برای جلوگیری از حمله عصبی بعدا تماشا کنید.

چند ساعت بعد: میشه یه دیوار لطف کنید من سرم رو بزنم بهش؟ یه کار ساده رو یه روزه نمیتونم برنامه اش رو بنویسم. کارت هام پیدا شد. من دو دور شهر رو گشتم...به اداره پلیس و مهاجرت و بانک مجبور شدم زنگ بزنم که اطلاع بدم کارتها گم شده و آخرش یه ساعت پیش دیدم توجیب عقب شلوارمه!!! واقعا نمیفهمم چطور میشه که من 5 ساعت روی این ماتحت نشسته و درس میخوندم و *هیچی* حس نکرده بودم!پاشدم برم پیش ژوژ بی هوا دستم رو کردم توی جیبم که دیدم بعله... فکر کنم عصبهای کونم رو باید ببرم دکتر نشون بدم. فکر میکنین تو بیمه دانشجویی شامل بشه؟

Tuesday, March 08, 2005

همه وبلاگها باید صوتی بشند. من الان یک عالمه با بازدهی بالا برنامه نوشتم و رادیوی این هفته بلوچ رو هم گوش کردم. هم به کارم رسیدم و هم به امر خطیر وبلاگ خوانی. اینطوری آدم به خودش هم بابت وقت تلف کردن فحش نمیده و تازه وقتی تو خونه تنهایی خیلی هم میچسبه. هرکدوم که میتونین آستین بالا بزنین که خیلی کار خوبیه.

میشه یکی به صورت دور از شما خر فهم به من بگه چه جوری باید با پالتاک کار کنم؟ چی لازم داره؟ راستش تنبلیم اومد برم گوگلش کنم گفتم بعضی از شما حتما میدونید. رفتم تو مسنجرش اسم نوشتم(بعد از نصب). بعدش باید چیکار کنم؟

وقتی ایمیل دست جمعی میدین ادرس ایمیل ها رو توی BCC بزنین و بعدش توی قسمت To آدرس خودتون رو. این نکته چند تا فایده داره:
1. احترام به حریم خصوصی افراده. همه دوست ندارند ایمیلشون رو تمام دنیا بفهمند.هرچی افراد توی لیست کمتر با هم آشنا باشن این نکته مهم تره. اینجا توی دانشگاه زمانی که من کمک استاد(TA) بودم به ما به همین دلیل این نکته رو تذکر داده بودند و اصولا یه جورهایی قانون بود.
2. ادب و فهم شما رو میرسونه.
3. در عصر اطلاعات آدم بیخودی اطلاعات اضافه به کسی نمیده. چرا همه توی اون لیست باید بدونن که شما به کی ها این ایمیل رو زدین؟ یه ذره مرموز بودن اصلا چیز خوبیه.
در راستای اینکه بیمه دانشجویی تقریبا هیچی رو شامل نمیشه و در نتیجه میصرفه که اگه میخواهی صدمه ببینی همون بهتر یکسره کارت به قبرستون بکشه بنده بعد از کج و کولگی های عرض شده امروز از بالای پله اول پام رو یخ ها سر خورد و دور از شما با کون خوردم زمین و همونجوری به حالت نشسته تا پایین پله آخر سر خوردم. نتیجه اینکه پام هم یه همچینی کبود شد. بدبختی این بود که وقت هم نداشتم آه و ناله کنم چون اتوبوس میرفت!
روز زن هم مبارک! بنده به افتخار روز زن میخوام برم غذای مجانی بخورم و رقص چینی تماشا کنم. شما هم سعی کنین مناسب جیبتون روز رو برگزار کنید .

خاطره های زنانگی ام در شهر شولوغ

Sunday, March 06, 2005

وقتی خونه کثیفه و تو سینک ظرف نشسته هست نمیتونم درس بخونم. متاسفانه من چون آدم شلخته ای هستم این مشکل زیاد پیش میاد. وقتی درسها سخته کثیفی خونه بیشتر رو اعصابم میره. متاسفانه چون دارم تو یه دانشگاه خوب با یه عالمه دانشجوی ممتاز تر از خودم درس میخونم و اصولا دکترا گرفتن از اب خوردن یخده سخت تره این مشکل هم زیاد پیش میاد. نتیجه؟ نشستم بازی کامپیوتری کردم Civilization اما اونم گند زدم! همه تمدنهای عالم با هم متحد شدن ریختن سرم! تازه من از همه آسون تره رو بازی میکنم ها..تازه دارم یاد میگیرمش آخه. فکر کنم چاره ای ندارم جز اینکه پاشم خونه رو جمع کنم و حمام برم و بشینم سر درسم.

خواهر کوچیکتره داره دو هفته دیگه میاد. من الان سه سال و نیمه ندیدمش. با هم رفتیم نتیجه کنکورش رو گرفتیم و قبل از اینکه بره دانشگاه من اومدم اینجا. الان برای خودش خانومی شده حتما و لابد اصلا هیچ کدوم عقاید ما رو هم قبول نداره. مخصوصا که هنر هم میخونه! یادم باشه خیلی سئوال پیچش نکنم وقتی اومد.

من جمعه رفته بودم کلاس اسکیم. والا من ایران اسکی نمیکردم اما اونا که اسکی کارن میگن این پیست اینجا اصلا آبرو ریزیه از آسونی. به هرجهت ما رو دیروز از این پیست کوچولوهه که مال خیلی مبتدی هاست بردن رو پیست یخورده شیب دار تر و جاتون خالی من دو سه بار زمین اساسی خوردم. اما فکر کنم از اون بد تر موقعی بود که باید آدم از جاش پاشه.آدم از بیچارگی خودش خنده اش میگیره. نتیجه اش این شد که فکر کنم تو زمین خوردنها پام از نقطه زانو یه نمه پیچیده بود و موقع پا شدن هم به دستم و گردنم اساسی فشار آورده بودم. تمام دیروز از درد میشلیدم و تکون نمیتونستم بخورم. اما خداییش بهترین ورزشه. خیلی خیلی مفرحه.

Thursday, March 03, 2005

فوری! واجب! ضروری!

من دارم یه ترجمه انجام میدم و این شخصیت تاریخی رو نمیدونم کیه. یعنی نمیدونم اسمش تو فارسی چی ترجمه میشه...لطفا یاری بفرمایید. اسمش هست: Lysistrata راهنمایی هم اینکه نامبرده احتمالا خانوم بوده و از یونان باستان و کار مهمش اینکه :
"In ancient Greece, Lysistrata initiated a sexual strike against men in order to end war" فکر کنم یه جورهایی آقایون از ترس ناموسشون جنگه رو تموم کرده اند. خدا به شما مردا رحم کنه چون موضوع مقاله تاریخ مبارزات زنان برای احقاق حقوقشونه! تو رو خدا اگه میدونین زود بگین.

Wednesday, March 02, 2005

همسایه های خوب

من روزهایی که هوا سرده در پشتی را باز میزارم و ژوژ میره تو گاراژ بازی میکنه. چون در پارکینگ بسته است خیالم راحته که جایی نمیره. امروز عین مامانهای خوب گفتم خودم هم برم باهاش که با هم بازی کنیم و ببینم این اونجا میره چه کار میکنه...چشمتون روز بد نبینه...وارد گاراژ که شدم اولین منظره ماشین همسایه بالایی بود که تمامش از سقف و کاپوت و حتی شیشه ها پر از جای پای گربه بود! به قدر خجالت کشیدم که نگو. معلوم بود که مدتی هم هست که این وضعه و بیچاره ها انقدر مودبند هیچی نگفته اند به خاطر اینکه اون قسمتهایی که با برف پاک کن تمیز میشن تمیز بود و بقیه دور شیشه پر از جای پا! خلاصه یه یادداشت گذاشتم روی درشون که شرمنده و یه وقتی بگین این آخر هفته من بیام تمیز کنم. ولی خداییش منظره ماشینشون خیلی بامزه و خنده دار شده بود ها!

Tuesday, March 01, 2005

کمک

من یک کار داوطلبانه گرفته ام از طریق برنامه آنلاین سازمان ملل (UN Online Volunteering) و باید یک مقاله تحقیقاتی بنویسم در مورد موضوعات زیر برای زنان و دختران:
1. دسترسی به امکانات آموزشی
2. امکانات بهداشتی
3. برنامه ریزی خانواده
4. مشکلات جهیزیه و ازدواج
5. محدودیت های فرهنگی بر زنان و دختران
6. محدودیتهای دولتی بر زنان و دختران
7. امکان بستن قرارداد و تملک دارایی برای زنان
8. شرکت زنان در سیاست و پستهای دولتی
9. امکان اشتغال بیرون از خانه
10. سایر اشکال تبعیض بر علیه زنان و دختران

پروژه در اصل مال این سازمانه. من میخوام راجع به ایران بنویسم. نکته ای که هست این قراره یک مقاله تحقیقی باشه. در مقاله تحقیقی نمیشه به وبلاگ و وبسایت هر آدم یا حتی سازمانی مراجعه کرد. اگر آماری از جایی میاری باید آمار رسمی و متشر شده باشه. روی همین اصل نمیدونم مطالب وب سایتهایی مثل زنان ایران یا تریبون فمینیستی چقدر میتونه مورد استناد قرار بگیره. از طرفی این یک مقاله جامعه شناسیه.با توجه به این که رشته من نیست نمی دونم توی این جور مقاله ها دقیقا به چه چیزهایی میشه استناد کرد. حالا سئوالم اینه که هیچ کدوم وبسایتی میشناسین که دولتی باشه و آمار رسمی درش چاپ شده باشه؟ هیچ کدوم از این وبسایتهای زنان هست که مواد قانونی مربوط به حقوق زنان رو یک جا جمع کرده باشند؟ جایی هست که بتونم حد اقل راجع به مواد قانونی زنان مثل نفقه، طلاق، ارث، دیه و امثال اینها اطلاعات کسب کنم؟