Monday, January 24, 2005
Applied science and more
Tuesday, January 18, 2005
یه چیزی بگم؟ بعضی وقتها حالم از این فاصله ها و این در به دریمون به هم میخوره. از اینکه دلمون صد پاره میشه تا بمیریم .من کاری به بقیه ندارم اما این دنیای خر تو خر ما بیشتر از عظمت دلیل بر بی نظمی آفریننده اش داره. چیه آخه این سیستم؟ شما هرجا بری کار بگیری اگه دو روز پروژه رو اینجوری اداره کنی با لگد پرتت میکنن بیرون...برم بخوابم تا پوچگرا نشده ام.
بعضی دوستان گفتند مشکل من کمبود عشقه.فکر کنم یه جورایی راست هم میگن.البته از افسردگی که بگذری (همین روزا میشینم راجع بهش مینویسم)...از پشت همین تریبون از داوطلبین که میخوان من عاشقشون بشم ثبت نام میشه. مسولیتش اما پای خودتونه. اونایی که پایه رقصیدن هستن و آشپزیشون هم خوبه امتیاز دارن. توصیه نامه دوست دخترهای قبلی هم لازمه...دیگه خفه شدم! چشم!
Monday, January 17, 2005
از طرف عباس پارتیزان جونم
پ.ن. اینو دیدین؟ من از سومیه خیلی خندیدم.
ازدواج /عشق
الان فهمیده ام که علاوه بر دو نکته بالا یه موضوع مهم دیگه هم کم بوده و اونم اون شوری که آدم وقتی با کسی که دوستش داره هست احساس میکنه. اگه کسی رو تا حالا دوست داشتین که میدونیین من از چی دارم حرف میزنم و اگر هم نه که من هرچی بگم فایده نداره. حالا سئوالی که تو کله منه اینه که وقتی آدم میخواد برای ازدواجش تصمیم بگیره چقدر مهمه با کسی که دوستش داره ازدواج کنه. یعنی تو معیارها اصلا چندمیش باید باشه؟ من خودم میفهمم که اون شور هرچقدر قوی باشه به مرور زمان کم میشه و احتمالا جاش رو به یک حس عمیق تر و آروم تر میده. به همین علت نمیتونه تنها معیار باشه. اما میخوام از شماهایی که ازدواج کرده اید یا میخواهید بکنید یا حد اقل راجع بهش دارید فکر میکنید بپرسم...چقدر مهمه که آدم با عشق ازدواج کنه؟
پ.ن. یاد آوری برای خودم: بدبخت کس است که از خطر کردن میترسد
Sunday, January 16, 2005
از طرف من
Saturday, January 15, 2005
ژوژ
Saturday, January 08, 2005
از دل
پ.ن. به قول فروغ نوازش خونم پایین اومده. امشب اصلا افت شدید کرده. هیچی انرژی ندارم. هیچی! به شدت احساس تنهایی میکنم.
پ.پ.ن. دو نفر منو دعوت کرده اند به اورکات اما ایمیله نمیاد. نکنه دیگه عضو نمیگیره.
پ.پ .پ .ن.میشه گریه کنم؟
Friday, January 07, 2005
سو استفاده جنسی در کودکی
درمان یافتن از سو استفاده جنسی در کودکی*
سو استفاده جنسی از کودک چیست؟
هرنوع رفتار جنسی که توسط فردی که نسبت به کودک قدرت و کنترل دارد نسبت به کودک انجام شود سو استفاده جنسی از کودک محسوب میشود. (توجه کنید که الزاما فرد دیگر نباید بزرگسال محسوب شود. کافیست که در ذهن کودک آنقدر قوی بوده باشد که به او جرات اعتراض نداده باشد. یک کودک چند سال بزرگتر هم میتواند مرتکب چنین عملی شود- پانته آ) چنین رفتاری همیشه صورت خیانت به اعتماد کودک را در بر میگیرد. سو استفاده جنسی میتواند شامل تماس فیزیکی نباشد . افرادی که کودک را مورد سو استفاده جنسی قرار میدهند الزامی نیست که از بین افراد غریبه باشند. سو استفاده کننده میتواند در هر سطحی از قدرت یا اعتماد باشد: به عنوان مثال پدرها، مادرها، ناپدری یا نا مادری، خواهر و برادر، عمو و خاله و عمه و عمو، پدر بزرگ و مادربزرگ، معلمین، مبلغین دینی، پزشکان یا مربیان تیم ورزش.
چگونه میتوانم بدانم که آیا مورد سو استفاده جنسی قرار گرفته ام یا نه؟
ممکن است که افرادی که در کودکی مورد سو استفاده جنسی قرار گرفته اند خاطرات واضحی نداشته باشند. اما حتی زمانی که خاطره ای به وضوح به یاد اورده نمیشود تجربه لحظات یا اتفاقات خاصی میتواند احساسات شدید ترس، انزجار و نا امیدی را تداعی کند. بعضی از این تداعی کننده ها می تواند شامل صداها، مزه ها، بوها، کلمات یا حتی حالات خاص صورت باشد.
معمولا اولین قدم در راه بهبودی از سو استفاده جنسی آگاهی از این حقیقت است که خشونتی صورت پذیرفته. اگر شما به خاطر می آورید که در کودکی به صورت جنسی مورد تعرض قرار گرفته اید به خاطرات و احساسات خود اعتماد کنید حتی اگر آنچه که به یاد می آورید بسیار وحشتناک تر از آن باشد که واقعی به نظر بیاید.
اگر در گذشته اتفاق افتاده چرا الان باید به فکرش باشم؟
فاکتورهای بسیاری باعث میشوند که کودکان نتوانند در زمانی که مورد تعرض قرار میگیرند درخواست کمک کنند. بعضی کودکان درخواست کمک میکنند اما با برخوردهایی مانند بی اعتمادی، بی اهمیت انگاشتن یا حتی سرزنش روبرو میشوند. علی رغم تلاشهای کودک برای کمک گرفتن تعرض ممکن است ادامه یابد یا حتی شدید تر شود.
بقیه کودکان به خاطر شماری از دلایل قابل فهم در زمان تعرض درخواست کمک نمیکنند. متعرض ممکن است کودک رابا تهدید به تلافی کردن بترساند یا به او تلقین کند که حرفش باور نخواهد شد. سو استفاده کننده همچنین ممکن است کودک را با نرمال جلوه دادن موقعیت یا بیان تلویحی این موضوع که تعرض تقصیر کودک است گیج کند. سو استفاده جنسی از کودک هرگز نمی تواند حقیقتا رضایت دو طرف را داشته باشد و بنا بر این هرگز گناه کودک نیست.
جدای از اینکه سو استفاده جنسی در زمان وقوع مطرح و مدیریت شده یا نه، این اتفاق آسیب گذار بوده و آثار سو ممکن است سالها بعد وجود داشته باشند.
اثرات سو استفاده جنسی در دوران کودکی چیست؟
اثرات سو این مساله به صورتهای گوناگونی تجربه میشوند. کسانی که در کودکی مورد سو استفاده جنسی قرار گرفته اند بسیاری از دردهایی که افراد مبتلا به ضربه های روحی تجربه میکنند را تجربه خواهند کرد.عکس العملهای زیر بسیار رایج هستند:
ارزش گذاری شخصیت:
- - احساس اینکه انسان ارزنده ای نیستید
- احساس بد بودن، کثیف بودن یا احساس خجالت و سر افکندگی از خود
- احساسات تخریب یا خودکشی
احساسات:
- برای تمییز احساستتان دچار مشکل باشید
- از احساساتتان بترسید
- فکر کنید که ممکن است دیوانه شوید
- احساسات معدودی را تجربه کنید
- خاطرات، تصاویر و کابوسهایی ناخواسته داشته باشید یا اتفاقات و ضربه های روحی گذشته دوباره زنده شده باشند
- احساسات شدید خشم یا زود رنجی
بدن شما:
- زمان هایی باشد که بدنتان را احساس نکنید(انگار که کالبدتان را ترک کرده اید)
- برای درک پیغامهای بدنتان مشکل داشته باشید
- از روی قصد خودتان را بیازارید یا از بدنتان سو استفاده کنید
- اختلال در خواب
صمیمیت( با شریک جنسی یا عاطفی)
- برای شما اعتماد به دیگران مشکل باشد
- تعهد دادن و متعهد بودن در رابطه ای را مشکل بیابید
- اگر کسی بیش از حد به شما نزدیک میشود احساس هراس میکنید
- با کسی رابطه برقرار کنید که شما را به یاد شخص متعرض بیاندازد یا کسی که میدانید برای شما خوب نیست.
تماس جنسی ( سکس):
- در حال رابطه جنسی نتوانید «حضور» خود را حفظ کنید.
- در حال سکس دچار حمله های اضطراب شوید.
- احساس کنید از لحاظ جنسی استثمار شده اید یا از جنسیت خود در راه استثمار دیگران استفاده کنید.
- از سکس اجتناب بورزید یا سکسی برقرار کنید که خواست شما نیست.
- در حین سکس دچار فلش بک به گذشته شوید.
آیا میتوانم بهبود یابم؟
اثرات مخرب سو استفاده جنسی الزاما مادام العمر نیستند. شما در همین لحظه از سخت ترین قسمت- خود تعرض جنسی- جان به در برده اید. اکنون انتخابهایی دارید که در آن زمان نداشتید. در حین پروسه درمان صبور باشید و به دیگران اجازه دهید تا به شما کمک کنند. شما میتوانید یاد بگیرید که نه تنها جان سالم به در ببرید بلکه واقعا احساس زنده بودن کنید.
از کجا شروع کنم؟
اگر فکر میکنید که ممکن است مورد سو استفاده جنسی قرار گرفته باشید صحبت با یک مشاور متخصص میتواند بسیار کمک کند. شما لزومی ندارد که به تنهایی با درد و رنجتان دست و پنجه نرم کنید. در واقع «شکستن سکوت» یکی از قدمهای بسیار مهم در راه بهبودی است.همین امروز از یک مشاور متخصص که میفهمد شما چه کشیده اید وقت بگیرید.
* این مطلب ترجمه کامل بروشوریست از مرکز بهداشت دانشگاه با عنوان: Surviving Child Sexual Abuse
Saturday, January 01, 2005
روشنفکر کیست؟
نتیجه گیری متنی که جمله بالا ازش نقل شده این بود که ما روشنفکر به معنای واقعی نداریم. اولین واکنش من بالا رفتن فشار خونم بود. شروع کردم به نوشتن یک نظر توفنده درباره اینکه روشنفکری زن ربطی به کتاب رزا منتظمی داشتن یا نداشتن نداره...بعد اما نتونستم ادامه بدم که خوب حالا به چی ربط داره؟ اصلا زن ومرد کردنش رو ول کن...روشنفکر به کی میگم؟ هرکی کتاب بیشتر خونده باشه؟ هرکی تئاتر و هنر و موسیقی بیشتر بدونه؟ هرکی عقاید خلاف عرف بیشتر داشته باشه؟ هرکی بیشتر انگلیسی بپرونه؟ زبون بدونه؟ اهل سیاست باشه؟ یا اصلا هرکی حرفای عجیب و غریب بالای دکترا -که هیچ کس نمیفهمه -بیشتر بزنه؟ دیدم خانه از پایبست ویران است...
دوکلمه Intellectualو Broad-mindedرا در نظر بگیرید. لغتنامه آنلاین برای هردو کلمه معنی روشنفکر قرار میدهد. حالا به لغتنامه انگلیسی به انگلیسی مراجعه میکنم:
Intellectual: a person who uses the mind creatively
Broad-minded: inclined to respect views and beliefs that differ from your own
اولی معنی شده کسی که ذهنش را خلاقانه به کار میگیرد. دومی معنی شده مستعد برای احترام به عقاید و باورهایی که با عقاید و باورهای شخص متفاوت هستند. فکر میکنم مشکل ما این است که اکثریت کسانی که ما روشنفکر میخوانیمشان از طبقه اولند و نه دوم. باهوشند...خلاقند...خوب فکر میکنند...خوب میفهمند...خوب بحث میکنند...اما هنر گوش دادن فراموش شده...بحث کردن را خوب بلدیم اما گفتگوی سازنده را خیر. به آنچه که در تنهایی خویش یا در جمع دوستان هم عقیده به دست آورده ایم غره ایم. نگاهی به همین وبلاگشهر کوچکمان بیندازیم. شهر پر است از فمینیست و نویسنده و شاعر و ژورنالیست و هنرمند و سیاسی کار...به وبلاگها که سر میزنی دریا دریا ایده میبینی. اما چند وبلاگ میبینی که بحث سالم بین دو نفر با عقاید مختلف در جریان باشد؟ اگر بحثی هم هست نظر چهارم به پنجم نکشیده به دعوا ختم شده...برچسب زدن به هم را اما خوب بلدیم. اگر لامذهبیم- و لابد با فکر هم به این نتیجه رسیده ایم- نمیتوانیم کلام را بدون متلک به مذهبی ها ختم کنیم. وبلاگهای فمینیستها پر است از برچسبهای متنوع به هر شیر پاک خورده ای که اندکی با حقوق زن مشکل دارد. به همین منوال است بحث آزادی جنسی و بکارت و آشپزی و رژیم و چه و چه.فکر میکنیم و به نتایجی میرسیم و نمیفهمیم که دیگران هم ممکن است فکر کنند و به نتایج کاملا متضاد از ما برسند ! نمیفهمیم که مهم اینست که طرف فکر میکند . روشنفکر به عقیده من کسیست که هم خوب فکر میکند وهم برای فکر کردن دیگران فارغ از نتیجه اش احترام قائل است. اگر با کسی بحث کردیم و گوش دادیم تا یادبگیریم به جای قانع کردنش، اگر بحث به نتیجه نرسید اما ما در پس فکرمان برای طرف بحث تنها به صرف فکر کردن احترام قائل بودیم اجازه داریم خودمان را روشنفکر بنامیم. یکبار کسی به من گفت که رسالت به پیش بردن فرهنگ هر جامعه ای به دوش روشنفکران جامعه است. من فکر میکنم گروهی که این رسالت به دوششان نهاده شده آنهایی هستند که هردو خصوصیت بالا را با هم دارند. از فکرشان خلاقانه استفاده میکنند اما هرگز اصل احترام به تفاوتها را فراموش نمیکنند. اگر شرط دوم فراموش شود با خوشفکری مواجهیم که دیر یا زود به مرض صعب العلاج خودشیفتگی دچار خواهد شد. چنین کسی بیشتر ترمز فرهنگ است تا عامل پیشرفت. حالا اگر شما فرهنگ دهخدا دارید برای من روشنفکر را از دهخدا معنی کنید...به هر جهت شاید بد نباشد از تعاریف اولیه شروع کنیم تا بعد ببینیم آیا خرید کتاب رزا منتظمی بیشتر از روشنفکری دور است یا اعتقاد نداشتن به کار کردن زنان.
پ.ن. نوشته امشاسپندان بهانه ای بود برای من که قدم بزرگی به عقب بردارم و از بالا فکر کنم. من در خوشفکری دوست نادیده ام تردیدی ندارم. این بحث شخصی نیست. تمرین روشنفکری میکنیم.
پ.ن.2. من به سایت فرهنگستان زبات فارسی رفتم. هیچ لغتنامه فارسی به فارسی آنلاینی موجود نبود. ظاهرا در اینترنت هم نداریم. با اینهمه مهاجر نبودنش عجیب است. کوزه فرهنگ لغات عمید دارد. کلمه روشنفکر در لغتنامه نبود. نزدیکترین واژه روشن رای بود که معنی شده بود روشن فکر، کسی که رای و ضمیر روشن دارد. اما اینکه این روشنایی از کجا آمده معلوم نبود. و تازه روشنایی ضمیر به نظر من کاملا نسبیست. شمع و لامپ دویست وات هردو روشن میکنند. به هر حال اصلاکمکی نکرد. شمایی که در ایران هستید و یا بیشتر از من مطالعه دارید...آیا ما هیج تعریف مشخصی در ادبیات نوین فارسی برای این واژه داریم؟ لغتنامه آنلاینی که بالا گفتم(فارسی به انگلیسی و بالعکس) برای کلمه روشنفکر فقط همان broad minded را میدهد. روزی هزار بار این کلمه را استفاده میکنم تازه فهمیده ام معنی اش را نه من میدانم نه اصولا چیز واضحیست ظاهرا!
پ.ن.3. اینها نوشته های مفیدیست که من درباره مفهموم روشنفکری پیدا کردم یا دوستان معرفی کرده اند: