Saturday, January 15, 2005

ژوژ

من و ژوژ امروز برای اولین بار دارکوب دیدیم. من نمیدونم بقیه گربه های عالم چه جورین اما این نیمچه مرد خونه ما کیک صبحونه و پلو و بروکلی پخته دوست داره. اگر نیمرو و هرگونه لبنیات و گوشت تعارفش کنید که قطعا رد نمیکنه. صبح ها میدونه که زنگ ساعت یعنی اینکه باید از خواب پاشد و عمرا بعدش بذاره بخوابی. دیگه شبها منو بیدار نمیکنه. به روش خودش هم تو مرتب کردن خونه کمک میکنه...زمان تخت مرتب کردن میپره همون گوشه ای رو که میخوایی مرتب کنی میچسبه یا اینکه میره زیر لحاف باهات بازی میکنه و موقع جارو کردن هم درست میره وسط آشعالها میشینه. از جارو دستی بدش میاد و از جارو برقی هم میترسه. اگه داری گردگیری و بشور و بساب میکنی با دقت حرکت دستت رو دنبال میکنه و بقیه موقع ها هم با حفظ فاصله دنبالت راه می افته و گاهی هم "هرکی زود تر رسید" بازی میکنه. بازی مورد علاقه اش قایم موشک بازیه. اگه بشینم پای کامپیوتر خیلی زود میخواد بیاد بشینه درست روی کیبورد لپ تاپ. اینو از بچگی چون زیر کیبورد گرم بود عادت کرده. اون موقع ها کوچیک بود اما الا دست و پاش میزنه بیرون و سنگین هم شده و هی پاش میره رو دگمه و کامپیوتر رو خاموش میکنه. الان که کمی بزرگتر شده مثل چند ماه پیش از بغل اینو و اون رفتن خوشش نمیاد. اما اگه لازم بدونه که ناز و نوازش بشه آنچنان با قیافه حق به جانبی میاد و تو بغلت میشینه که یعنی دارم چه افتخاری بهت میدم! بعضی وقتها هم برای سه ثانیه محبتش گل میکنه و میاد سرش رو میماله به دستت یا سرت...اون وقتاست که فکر میکنی همه اذیتهاش به این ابراز محبت گربه ایش میارزه.
بعضی وقتا فکر میکنم اگه من دوتا کار رو از ژوژ یاد بگیرم خیلی خوب میشه...اول اینکه برخلاف سگ هیچ وقت منت نمیکشه. زندگیش بر اساس قانونهای خودشه و نه صاحبش که من باشم. به نسبت حیوونهای خونگی بسیار مستقله...خودش دست شویی میره و خودش رو تمییز میکنه. هرجوری اون بگه و هروقت اون بخواد باید باهاش بود وگرنه اعتراض جدی میکنه...همه اینها رو داره اما همه هم دوستش دارن و تو هم مطمئنی اونهم دوستت داره. این علاقه متقابل یه ذره هم باعث نشده بخواد سر جوری که دوست داره باشه یا استقلالش فداکاری کنه...
دوم اینکه هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی به مشکلش پشت نمیکنه حتی اگه مشکلی به گندگی جارو برقی کوزه خانوم باشه.

No comments: