Saturday, January 01, 2005

روشنفکر کیست؟

زنان مثلا روشنفکر هم همینطور. ادعای پست مدرن بودن دارند آنگاه عضو همیشه در
صحنه غیبت های خاله زنکی هستند! و یا در به در کتاب آشپزی رزا منتظمی

نتیجه گیری متنی که جمله بالا ازش نقل شده این بود که ما روشنفکر به معنای واقعی نداریم. اولین واکنش من بالا رفتن فشار خونم بود. شروع کردم به نوشتن یک نظر توفنده درباره اینکه روشنفکری زن ربطی به کتاب رزا منتظمی داشتن یا نداشتن نداره...بعد اما نتونستم ادامه بدم که خوب حالا به چی ربط داره؟ اصلا زن ومرد کردنش رو ول کن...روشنفکر به کی میگم؟ هرکی کتاب بیشتر خونده باشه؟ هرکی تئاتر و هنر و موسیقی بیشتر بدونه؟ هرکی عقاید خلاف عرف بیشتر داشته باشه؟ هرکی بیشتر انگلیسی بپرونه؟ زبون بدونه؟ اهل سیاست باشه؟ یا اصلا هرکی حرفای عجیب و غریب بالای دکترا -که هیچ کس نمیفهمه -بیشتر بزنه؟ دیدم خانه از پایبست ویران است...

دوکلمه Intellectualو Broad-mindedرا در نظر بگیرید. لغتنامه آنلاین برای هردو کلمه معنی روشنفکر قرار میدهد. حالا به لغتنامه انگلیسی به انگلیسی مراجعه میکنم:

Intellectual: a person who uses the mind creatively

Broad-minded: inclined to respect views and beliefs that differ from your own

اولی معنی شده کسی که ذهنش را خلاقانه به کار میگیرد. دومی معنی شده مستعد برای احترام به عقاید و باورهایی که با عقاید و باورهای شخص متفاوت هستند. فکر میکنم مشکل ما این است که اکثریت کسانی که ما روشنفکر میخوانیمشان از طبقه اولند و نه دوم. باهوشند...خلاقند...خوب فکر میکنند...خوب میفهمند...خوب بحث میکنند...اما هنر گوش دادن فراموش شده...بحث کردن را خوب بلدیم اما گفتگوی سازنده را خیر. به آنچه که در تنهایی خویش یا در جمع دوستان هم عقیده به دست آورده ایم غره ایم. نگاهی به همین وبلاگشهر کوچکمان بیندازیم. شهر پر است از فمینیست و نویسنده و شاعر و ژورنالیست و هنرمند و سیاسی کار...به وبلاگها که سر میزنی دریا دریا ایده میبینی. اما چند وبلاگ میبینی که بحث سالم بین دو نفر با عقاید مختلف در جریان باشد؟ اگر بحثی هم هست نظر چهارم به پنجم نکشیده به دعوا ختم شده...برچسب زدن به هم را اما خوب بلدیم. اگر لامذهبیم- و لابد با فکر هم به این نتیجه رسیده ایم- نمیتوانیم کلام را بدون متلک به مذهبی ها ختم کنیم. وبلاگهای فمینیستها پر است از برچسبهای متنوع به هر شیر پاک خورده ای که اندکی با حقوق زن مشکل دارد. به همین منوال است بحث آزادی جنسی و بکارت و آشپزی و رژیم و چه و چه.فکر میکنیم و به نتایجی میرسیم و نمیفهمیم که دیگران هم ممکن است فکر کنند و به نتایج کاملا متضاد از ما برسند ! نمیفهمیم که مهم اینست که طرف فکر میکند . روشنفکر به عقیده من کسیست که هم خوب فکر میکند وهم برای فکر کردن دیگران فارغ از نتیجه اش احترام قائل است. اگر با کسی بحث کردیم و گوش دادیم تا یادبگیریم به جای قانع کردنش، اگر بحث به نتیجه نرسید اما ما در پس فکرمان برای طرف بحث تنها به صرف فکر کردن احترام قائل بودیم اجازه داریم خودمان را روشنفکر بنامیم. یکبار کسی به من گفت که رسالت به پیش بردن فرهنگ هر جامعه ای به دوش روشنفکران جامعه است. من فکر میکنم گروهی که این رسالت به دوششان نهاده شده آنهایی هستند که هردو خصوصیت بالا را با هم دارند. از فکرشان خلاقانه استفاده میکنند اما هرگز اصل احترام به تفاوتها را فراموش نمیکنند. اگر شرط دوم فراموش شود با خوشفکری مواجهیم که دیر یا زود به مرض صعب العلاج خودشیفتگی دچار خواهد شد. چنین کسی بیشتر ترمز فرهنگ است تا عامل پیشرفت. حالا اگر شما فرهنگ دهخدا دارید برای من روشنفکر را از دهخدا معنی کنید...به هر جهت شاید بد نباشد از تعاریف اولیه شروع کنیم تا بعد ببینیم آیا خرید کتاب رزا منتظمی بیشتر از روشنفکری دور است یا اعتقاد نداشتن به کار کردن زنان.

پ.ن. نوشته امشاسپندان بهانه ای بود برای من که قدم بزرگی به عقب بردارم و از بالا فکر کنم. من در خوشفکری دوست نادیده ام تردیدی ندارم. این بحث شخصی نیست. تمرین روشنفکری میکنیم.

پ.ن.2. من به سایت فرهنگستان زبات فارسی رفتم. هیچ لغتنامه فارسی به فارسی آنلاینی موجود نبود. ظاهرا در اینترنت هم نداریم. با اینهمه مهاجر نبودنش عجیب است. کوزه فرهنگ لغات عمید دارد. کلمه روشنفکر در لغتنامه نبود. نزدیکترین واژه روشن رای بود که معنی شده بود روشن فکر، کسی که رای و ضمیر روشن دارد. اما اینکه این روشنایی از کجا آمده معلوم نبود. و تازه روشنایی ضمیر به نظر من کاملا نسبیست. شمع و لامپ دویست وات هردو روشن میکنند. به هر حال اصلاکمکی نکرد. شمایی که در ایران هستید و یا بیشتر از من مطالعه دارید...آیا ما هیج تعریف مشخصی در ادبیات نوین فارسی برای این واژه داریم؟ لغتنامه آنلاینی که بالا گفتم(فارسی به انگلیسی و بالعکس) برای کلمه روشنفکر فقط همان broad minded را میدهد. روزی هزار بار این کلمه را استفاده میکنم تازه فهمیده ام معنی اش را نه من میدانم نه اصولا چیز واضحیست ظاهرا!

پ.ن.3. اینها نوشته های مفیدیست که من درباره مفهموم روشنفکری پیدا کردم یا دوستان معرفی کرده اند:

روشنفکری: جستجوی حقیقت1 و 2

آرزوهای فردی، آرمانهای جمعی

3 comments:

مازیار said...

اولا ممنون كه نظرم رو پرسيدي.
روشن فكر بودن به نظر من هيچ ربطي به كتاب رزا منتظمي نداره. سوال سختيه كه روشن فكر يعني چي. ولي يه سوال: اصلا تعريفش چه اهميتي داره؟ مگه كسي ميخواد قانوني بذاره كه توش مهمه آدمها به دو دسته روشنفكر و غير روشنفكر تقسيم بشن؟ ولي اگه اصراري باشه كه تعريف بشه باز بودن و پذيرا بودن نظر مخالف منطقي از صفت هايي اند كه زود به ذهن ميان.

Tsul Trim said...

y mogheyi bara man am kheyli soal shode bud(akhe inja hame faze roshanfekri daran),y ketab paida kardam b in moshakhasat:
name ketab:representations of the intellectual( neshanehaye roshanfekran)
nevisande:Edward W.Said
k man tarjomasho khundam(motarjem=mohamad e eftekhari)
jalebe ,taghriban akharesh b in natije miresi k teded e roshanfekr az noe vagheyi kheyli kheyli kame,y chiz digam k has kheyli b kari k mikoni (mese ashpazi o ...)rabti nadare b inke chera un karo mikoni rabt dare,ketabaro bkhun ,kheyli jalebe

Anonymous said...

سلام.وبلاگتون فوق العاده است.صمیمانه براتون آرزوی موفقیت دارم.پاینده و پوینده باشید