Sunday, February 27, 2005

آسیه جان، باز هم حرف مرا بد فهمیدی. گزینه ای شنیدی و به آنچه که دوست داشتی من گفته بودم جواب دادی نه به حرف من. سعی میکنم واضح تر بگویم. از نظر من زن ایرانی زمانی به غریزه جنسی اش مشروعیت داده که خیلی راحت در مقابل فرهنگ بکارت بایستد. از نظر من زن ایرانی وقتی به غریزه جنسی اش مشروعیت داده که با مردی ازدواج کند که از بدنش و از بودن با اوهم لذت ببرد. زن ایرانی زمانی به غریزه جنسی اش مشروعیت داده که از ابراز خواسته های مشروعش در تختخواب به جرم انگ زدن نهراسد. زن ایرانی زمانی به غریزه جنسی اش مشروعیت داده که اسیر کلیشه "برای زنها قیافه مهم نیست" نباشد. زمانی که بداند این حق اوست که از راه رفتن در کنار مردی احساس غرور کند چون بدن زیبایی دارد، مردانه است و هیچ کس در دنیا به اندازه این مرد به او احساس زن بودن نمیدهد. زن بودن را ابزار بودن معنی نمیکنم. میخواهی بدانی از نظر من کدام مرد واقعا مهارت همخوابگی دارد؟ مردی که وقتی با زنی میخوابد به زن واقعا احساس سکسی بودن بدهد. به زن واقعا این احساس را بدهد که تک تک سلول های بدنش همینطور که هست زیباست. من این حس را تجربه کرده ام و هرگز با مردی که چنین مهارتی را ندارد ازدواج نخواهم کرد. چون چنین مهارتی از خوابیدن با زنهای زیاد به دست نمی آید. از تربیتی ذهنی ناشی میشود که زنانگی زن را به کمال میفهمد و پاس میدارد. از وقتی ناشی میشود که برای فهمیدن این بدن زنانه گذاشته شده. از اهمیتی ناشی میشود که یاد گرفته شده اول باید به شریک جنسی داد نه به خودت و ارضای خودت.
زن ایرانی اگر تنها برای شوهر چاق و لاغرمیشود، دماغ عمل میکند ، حتی ورزش و اسکی میکند و بعد از شوهر کردن عین مغازه ای که کرکره اش را پایین کشیده باشند یک شبه همه چیز را فراموش میکند به غریزه جنسی اش مشروعیت نداده. به خودش به عنوان یک ابزار و به مردش به عنوان یک سالار مشروعیت داده. من خوب میدانم که ریشه های نظام مرد سالار از همین تفاوتهای فیزیکی زن و مرد بود. اما اعتقاد ندارم که امروز که اندیشه به جای قدرت فیزیکی معیار برتری قرار میگیرد باید یکسره ابتدایی ترین خصوصیاتمان را هم انکار کنیم. در اینکه بسیاری از این معیارهای زیبایی ساخته رسانه های غربیست و به شدت تبلیغ میشود حرفی ندارم اما اگر زمانی این برنامه ها مقبولیتی پیدا کرده اند به این دلیل است که بستر غریزی پذیرش آنها در ادمها وجود داشته. من خود نفس این غریزه را گناه نمیبینم اما استقاده تجاری از آن و زن و مرد جامعه را به زیر یوغ مد و تجمل هر روز به سازی رقصاندن گناه میبینم. انکار این غرایز برای من مثل انکار حس مشترک اخلاق بشریست. همه ادیان اگر مشروعیتی پیدا کردند برای تطابق با این انسانیت مشترک بود اما بعد به بیراه رفتند. راه این نیست که وجود این حس مشترک را هم منکر شویم اگر از دین عصبانی هستیم.

حرف آخر اینکه زن بودن را به زیبا بودن تعریف نکردم. گفتم که بخشی از زن بودن تلاش برای پیدا کردن جفت است. گفتم که این تلاش هم معیارهای فیزیکی دارد و هم غیر فیزیکی. معیارهای فیزیکی نسبتا معلوم است و مشخص. معیارهای غیر فیزیکی اما میتواند از حساب بانکی طرف تا تعداد کتابهایی که خوانده تغییر کند. این بخش به فرهنگ جامعه بر میگردد و همین بخش است که در جامعه ایران ایراد اساسی دارد. هر دو بخش وجود دارند و به عقیده من باید به رسمیت شناخته شوند. میزان اهمیت هر بخش البته تصمیم شخصیست.

پ.ن. من سعی کردم همه حرفم را با مدرک و دلیل علمی بزنم. اینها که در پست قبل گفتم معیارهای من نیست. بحث هم شخصی نیست. تو و دوستانت هم صد البته برای من بسیار محترمید. اما از طرف خودت هم بگویی برای من بس است.

* هرجا در این پست از زن ایرانی حرف زده ام منظور زن دیگر جنسگرا بوده است.

No comments: