Saturday, February 26, 2005

کشش جنسی

خوب اونهایی که جواب آسیه عزیز رو به پست پایینی من نخوندند برند و اینجا رو لطفا مطالعه کنند. از اونهایی هم که از پست آسیه به اینجا میان من واقعا معذرت میخوام که وسط اون پست جدی آسیه عزیز شما مجبور شدید راجع به مسمومیت بنده هم مطالعه کنید. خداییش من معذب شدم اما گفتم دیگه اونجا بوده و عوضش نمیکنیم.
----------------------------------------------------------------------------

آسیه عزیز، نکته اساسی که میخواهم توجهت رو بهش جلب کنم اینه که بحث گرایش جنسی که آدمها رو به سه بخش دگر جنس گرا، همجنسگرا و دوجنسگرا تقسیم میکنه از بحث کشش جنسی (sexual attraction) جداست.
به طور کلی انگیزه هایی که رفتارهای جنسی آدمها رو هدایت میکنند ریشه دو گانه دارند: در دنیای خارج و در درون ما.بخشی از این موارد گرایش جنسی ما رو معلوم میکنند و بخشی از اونها برای ما جذاب بودن رو. من قبلا راجع به گرایش جنسی توضیح داده ام و این پست رو میخوام به جذابیت جنسی اختصاص بدم.

جذابیت جنسی برای انسانها تلفیقی است از عوامل فیزیکی و غیر فیزیکی. عوامل فیزیکی شامل ظاهر صورت و بدن فرد و عوامل غیر فیزیکی مثل رفتار، خصوصیات روانی و غیره. در مورد فاکتورهای فیزیکی که فکر میکنم مورد اصلی صحبت ما باشند بر خلاف تصور عمومی معیارهای زیبایی تنها ساخته جامعه نیست و بعضی از آنها ریشه درونی دارند. به عبارت دیگر با وجود اینکه زیبایی در نیویورک و قبایل دور افتاده آفریقا ممکن است ظاهرا متفاوت معنا شوند اما خصوصیاتی هستند که به نظر میرسد به طور جهانی برای نوع انسان جذاب باشند.
1- خصوصیات صورت
1-1-تقارن
هم حیوانات و هم انسانها در جفت خود به دنبال تقارن هستند. هرچه صورت فردی متقارن تر باشد در چشم دیگران جذاب تر، سکسی تر و سلامت تر به نظر میرسد. تئوری که علت این امر رو توضیح میده میگه اگر عدم تفارن های واضح بدن مانند وجود یک قلب رو به کنار بگذاریم اساسا یک پروسه ژنتیکی در تکامل هر دو بخش بدن فعال هستند. هرچه ژنهای فرد قویتر باشند و درمحیط بهتری فعالیت کرده باشند ارگانیزم های متقارن تری رو به وجود میارند و بر عکس. بنا براین تقارن در صورت و در بدن برای فرد جذابیت به همراه داره. تئوری دیگه ای هم که الزاما با این یکی تضاد نداره میگه که تقارن جذاب تره چون اطلاعات کمتری لازمه که پردازش بشند و به حافظه سپرده بشند. این تئوری با این واقعیت که ما تقارن رو نه تنها در انسانها بلکه درحیوانات، اجسام، موسیقی،و شعر نیز میپسندیم هماهنگی داره.
1-2-مردانه بودن و زنانه بودن Masculinity-femininity
قبل از اینکه ادامه این بخش رو بخونین بهتره به اینجا برین و اگر تونستید بگذارید فیلم دانلود بشه. بعد از دانلود شدن کافیه با دگمه های > و < یا << و >> سعی کنید صورتهای مختلف رو که تولید میشه ببینید و اونی که از نظر شما از همه جذاب تره رو انتخاب کنید.
اگر شما هم مثل خیلی از شرکت کنندگان در این آزمایش باشید احتمالا دو صورت مردانه و زنانه ای رو که به ترتیب در دو انتهای فیلم بوده اند انتخاب کرده اید. من این دو صورت و صورت وسط رو که به راحتی میتونه مرد یا زن باشه اینجا گذاشته ام.
تحقیقات نشون میدن که مردانه بودن و زنانه بودن صورت در جذابیتش موثر هستند. از نشانه ها میتوان پهنای استخوان فک(در مردها پهن تر بهتر است) ، اندازه چانه( بزرگتر در مردها) ، پهنای بینی و دهان( در مردها پهن تر) ، پر بودن لب ها(در زنها پر تر)، پر بودن ابروها(در مردها پر تر) و اندازه چشمان(در زنها بزرگتر) را نام برد. این تفاوت ها به طور عمده به دلیل تاثیر هورمونهای زنانه و مردانه در دوران بلوغ ایجاد میشوند. باور بر اینه که بخشی از جذاب بودن این تفاوتهابه این دلیل هست که نشانه بالغ شدن فرد و بارور بودن فرد هستند.

2- بدن
مانند صورت زنانه بودن یا مردانه بودن بدن در جذابیت آن موثر است. روی همین اصل قسمتهایی از بدن مانند دست و پا که نسبتا تفاوت کمتری بین زن و مرد دارند در جذابیت فرد هم نقش کمتری ایفا میکنند( چند نفرتون تا حالا اصلا به دستهای بد شکل کاترین زیتا جونز توجه کرده اید؟-پانته آ).
آزمایشهای دقیق علمی ثابت کرده اند که یکی از فاکتور های اساسی جذابیت جنسی نسبت کمر به باسن هست(waist-to-hip-ratio). به طور کلی بعد از سن بلوغ زنان بیشتر چربی بدنشون در قسمتهای باسن و کناره ران و خود رانها ذخیره میشه در حالیکه در مردها این چربی در قسمت بالاتنه و دور کمر یا بالا تر جمع میشه. مشاهدات تجربی نشون داده که برای زنها مردهایی که نسبت کمر به باسنشون 0.9 باشه بیشترین جذابیت رو دارند و برای مردها زنهایی که این نسبت رو بین 0.7 تا 0.8 دارند از همه جذاب ترند. این نتایج در محدوده وسیعی از فرهنگهای مختلف اثبات شده و فارغ از اینه که فرد چقدر چاق یا لاغره. علت این امر اینه که در هر دو جنس این نسبت نشانه ای از سلامتی تلقی میشه و مستندات علمی هم این فرض رو تایید میکنند.

از طرف دیگه چاقی یا لاغری بدن معیار جهانیی نیست.در جوامعی که فرهنگ غربی ندارند زنان چاق تر پسندیده ترند. چاقی زنان نشانه دسترسی آنها به غذا و انرژی و توانایی آنها برای باروری بیشتر است. اما در جوامعی که دسترسی به غذا از اهمیت چندانی برخوردار نیست چاق بودن مزیتی محسوب نمیشود. اما اینکه چرا امروزه لاغری مفرط معیار زیباییست امریست که توجیه آن مشکل میباشد و شاید تنها به این دلیل باشد که دستیابی به ان حد از لاغری هم بسیار مشکل است.
سینه خانومها واضحا عامل جذابیت جنسی هستند اما مطالعات نشون میدند که با وجود اینکه مردها سینه بزرگتر از عادی را جذاب میبینند اما اکثرا سینه های خیلی بزرگ را جذاب نمیدانند.
در مورد بدن مردها پهنای شانه ها و بزرگی ماهیچه های تخت سینه به عنوان نشانه ای از قدرت جذاب هستند.

قابل ذکره که زنان در زمان تخمک ریزی(که حد اکثر باروری را دارند) مردانی رو که خصوصیت های مردانه بیشتری دارند جذاب تر میبینند. علاوه بر اون عواملی مثل بوی بدن در مورد افراد متقارن موثر شناخته شده اند.

خصویات بالا خصوصیاتی جهانی و فارغ از گرایش جنسی بیننده هستند. در مورد گرایشهای جنسی مختلف اتفاقی که می افتد اینست که ابتدا فرد بیننده در مورد مرد یا زن بود طرف مقابل بر اساس آنچه میبیند تصمیم میگیرد. پس از اینکه تصمیم گرفته شد صورت و بدن طرف با معیار های جذابیت زنانه یا مردانه سنجیده میشود. بنا براین گرایش جنسی تضادی با این معیارها ندارد اما رفتار فرد ممکن است بر اساس گرایش جنسی اش متفاوت باشد. به طور کلی مردان بیشتر به خصوصیت های فیزیکی و زنان به خصوصیت های غیر فیزیکی توجه میکنند.

بنا بر این میبینی که بشر با تمام اندیشمند بودنش دارای غریزه است. این معیارهای جذاب بودن ربطی به گرایش جنسی ندارند. ربطی به متاهل یا مجرد بودن فرد هم ندارند. زن ازدواج کرده ای که سکسی بودن و زن بودن و هشیار بودنش به بدنش براش به خاطره ای دور تبدیل شده باید سلامت اون ازدواج رو زیر سئوال ببره. مفهوم تمایل برای جذاب بودن این نیست که میخواهیم هر روز شریک جنسی را عوض کنیم. مگر این همه هم که دوست پسر و دوست دختر هستند هر روز شریک عوض میکنند؟ یا تصمیم آگاهانه به محدود شدن به یک شریک مفهومش اتمام تمام رفتارهای جنسیتی است؟ به عقیده شخص من درست تر اینه که این غرایز رو به رسمیت بشناسیم و به عنوان بخشی از انسان بودنمون قبول کنیم و دوستشون داشته باشیم. زن بودن من بخشی از شخصیت منه. فارغ از گرایش جنسی من تمایل به جذب شریک جنسی یک میل غریزیست. اما اونجایی که این جنبه سایر جنبه های انسانی رو تحت الشعاع قرار میده باید مورد سئوال قرار بگیره. من هرگز نگفتم که لاغری به عنوان زیبایی یک امر طبیعی است. (اگرچه که از لغت طبیعی در تمام پستم اصلا استفاده نکردم) اما اعتقاد دارم که چه زن و چه مرد از یک بدن سالم و سلامت بیشتر لذت میبرند. شاید سئوالی که واقعا باید مطرح کنیم اینه که چرا مرد ایرونی خیلی راحت میتونه راجع به اینکه دوست داره بدن شریکش چه جوری باشه نظر بده اما زن ایرونی حتی چنین حقی رو در نهان ذهنش برای خودش تعریف نکرده. چرا زن ایرونی خیی راحت باورش شده که "قیافه مهم نیست!"؟ چرا زن ایرونی یاد نمیگیره که خواسته های زنانه اش برای زیبا بودن و زیبایی خواستن بخشی از خواسته های مشروعش به عنوان یک انسان هستند؟ حرف من اینه که زن به زنانگیش زیباست. زن باید زن باشه اما فقط زن نباشه. انسانی باشه که زن به دنیا اومده.
-------------------------------------------------
منبع: Simon LeVay, Sharon M.Valente; Human Sexuality, Sinauer Associates,Inc. Publishers, 2003

No comments: