امروز رفتم موهام رو سیاه سیاه کردم. موهای من خودش خرمایی تیره است. این یکسال اخیر هم کلی هایلایت های مختلف امتحان کرده بودم. حوصله ام دیگه سر رفته بود. همه میگن خوبه. البته به جز این پسر لبنانیه که ماها هرکاری کنیم فقط از دخترای لبنان داره تعریف میکنه.
پ.ن. خسته شدم از این بی حواسیم و از اون بیشتر خسته شدم از این صدا هه که هر اتفاق هر چقدر کم اهمیت رو غنیمت میشمره تا آیه یاس بخونه و منو سرزنش و نا امید کنه. خسته شدم از این که کاری انجام نمیدم اما ذهنا اتقدر درگیرم که وقتی روز تموم میشه انگار کوه کنده ام. برای اینکه همه انرژی و ظرفیتم داره صرف این میشه که به این غر غروی پس ذهنم توضیح بدم که به چه درد میخورم. و تازه هیچ وقتم نمیتونم قاتعش کنم. خسته ام از اینکه شبا دیر بخوابم و صبحا دیر پاشم. خسته ام از اینکه افسردگی خیلی طول میکشه تا خوب بشه. میترسم آخرش هیچی نشم و این همه آرزوهای من همش بشه حرف مفت. از این آخری خیلی میترسم.
No comments:
Post a Comment