Tuesday, August 17, 2004

فرهنگ سکس

من اینو تو وبلاگ مهشید در جواب این پست گذاشتم. گفتم اینجا هم بزارم ببینم نظر شماچیه. واضحا اونجا هم برین نظرتون رو بگین بازم من میخونمش. ممنون.

---------------------------------------
مهشيد جان

خوشحالم كه بالاخره فرصت شد منم بشينم و نظرم رو بگم. ببينيد من فكر كنم حرف شما درسته. اينطوري نيست كه بخواهيم جامعه رو به دو بخش زن و مرد تفسيم كنيم وبگيم كدوم بخش كمتر بلده. مساله اينه كه جامعه به طور كل مشكل داره. مساله اينه كه افراد ممكنه سكس (صرف عمل دخول)رو به طور غريزي بدونند اما فرهنگ اين كار وجود نداره. يعني اون بخشي از عمل كه اكتسابيه و آگاهي لازم داره غايبه. منظور من اين نيست كه هركسي سكس داره و عاشق طرفش نيست بيفرهنگه. اين اتفاق ميافته و به نظر من اگر هردو طرف موافق باشند و كسي ديگري رو مجبور به كاري نكنه ايرادي هم نداره. مساله اينه كه فرهنگ سكس يعني فرد اولا به خودش و بدنش احترام بگذاره و دوما همونقدر كه براي خودش حق قائله و دوست داره كه لذت ببره براي طرفش و بدنش احترام قائل باشه و براي اونم نه در حرف كه واقعا حق قائل باشه. يه همچين مسائل ريز رواني هستند كه فرهنگ سكس رو معلوم ميكنند. و همين ها هستند كه از اساس آموزش داده نميشند نه تنها توسط جامعه بلكه حتي توسط خانواده ها. من تو بهترين نقاط تهران بزرگ شده ام. خانواده ام تحصيل كرده اند اما يادم نمياد حتي يك بار كسي منو نشونده باشه و برام از رابطه با جنس مخالف حرف زده باشه. نه فقط سكس بلكه حتي رابطه شخصي و فردي. هرچي بوده يادگيري تجربي بوده. من وقتي رفتم دانشگاه بودند دخترهاي 18 ساله اي كه هنوز نميدونستند بچه چطور درست ميشه...اين خيلي فاجعه است. و تازه اين ادمها اهل همين كرج خودمون بودند. دخترهاي تهراني و غير مذهبي بودند كه فكر ميكردند زنهاي با كلاس بايد از سكس بدشون بياد. دوستان مذهبي داشتم كه سعي ميكردند سكس رو از روي كتابهاي شبيه رساله آقايون مذهبي ياد بگيرند و همنطور كه دوستمون گفت اين كتابها تنها كاري كه ميكردند از مرد تصوير يك موجود بيچاره اسير شهوت ميساختند و از زن موجودي كه زندگيش بايد وقف همچين مردي باشه....

اما طرف ديگه داستان رو هم بايد ديد. پسري كه تو اين جامعه بار مياد ممكنه به خاطر مساله بكارت و مسائل عرفي ظاهرا آزاد تر باشه اما عملا اونهم اسيره. پسري كه از داشتن يك رابطه سالم و كامل با كسي كه دوستش داره محرومه اونم اسيره. پسري كه حق انتخابي به جز روسپيان نداره اونم از ازادي بهره اي نبرده. زندانش بزرگتره اما همچنان اسيره. مساله اينه كه در جامعه ايران ميزان آگاهي براي هر دو طرف خيلي كمه.
ببينيد من تصور ميكنم كه تفاوت اساسي بين ايران و جوامع باز تر در دو مساله است: اول اينكه چه زن و چه مرد به دليل اينكه جامعه قبول كرده كه آموزش اين مسائل لازمه راه براي كسب آگاهي دارند. مثل ماها نيستند كه سال اول دانشگاه با چه ترس و لرزي رفتيم يه دونه كتاب آموزش مسائل زناشويي خريديم كه يواشكي با بچه ها تو دانشگا ه بخونيم و قدرت خدا يه دونه آناتومي ساده هم تو اين كتاب به تصوير كشيده نشده بود. پس اگر بخواهي ميتوني آگاه بشي و چون جامعه نسبتا بازه ميتوني آگاهانه تجربه كني . نكته دوم اينه كه اين آگاهي قدرت تشخيص ميده. اينطوري نيست كه مردا و زناي غير ايراني از مادر كاماسوترا زاده بشن. اينجام ممكنه آدم به تور يه آدم بيفرهنگ بخوره. اينجام ممكنه با فردي برخورد كني كه فرهنگش sexistهست اما نكته اينه كه تو ديگه حقتو بلدي و ميدوني كه داره باهات بد رفتاري ميشه. بنا بر اين حقتو طلب ميكني و اگر نشد جدا ميشي. مشكل اينه كه همونطور كه تو كامنت پايين هم مثال زدم نه تنها آگاهي داده نميشه بلكه كليشه هاي غلطي جاي حقايق ملكه ذهن زنها و مردهاي ما شده كه باعث ميشه خيلي وقتها حتي نميدونن كه حقي داره ازشون ضايع ميشه چه برسه به اينكه طلبش كنند.

پ.ن. اینجا یه سر بزنین. من که هوس عاشق شدن به سرم زد!
پ.ن. این اولین نوشته منصفانه و واقع گرایانه ایست که یعد از نمیدونم چند وقت خونده ام. هی رفيق! شنيده ای؟ زن بودن درست مثل ِ مرد بودن است.

No comments: