خیلی چیزها بود که فکر کردم میشه راجع بهش نوشت اما هرچی به مانیتور خیره شدم فایده نکرد. نصفه ول کردم. دلم برای نوشتن تو وبلاگم تنگ شده اما. شاید چون وقتی مینویسم مفهموش اینه که یه فکرهایی داره به یه نتیجه هایی میرسه یا حد اقل یه سئوال واضح جلوی روم دارم. الان فقط چند تا موضوعه...اضافه وزن، تصویرم از خودم، بقیه چی میبینن؟افسردگی...کار، تحقیق دکترا، اوضاع پولی، مسافرت تو زمستون، کلاس تنیس یا اسکواش؟(میخوام شروع کنم)، شروع زبان سوم(اسپانیایی یا فرانسه یا عربی یا چینی؟) یه مهمونی بگیرم ودل تنگی برای یه دوستهایی که ندار م. از اونا که بشینی و اون حرف بزنه و تو گوش کنی و گاهی وقتها هم تو حرف بزنی و بدونی اون واقعا گوش میده. اینجا زندگی خیلی جدیه بعضی وقتا...
No comments:
Post a Comment