آخیش! خیالم راحت شد. همه چی داره برق میزنه از تمیزی...خونه ظاهرش تمیز بود اما باطنش داشت کپک میزد. اینجا این صاحب خونه ها چون میدونن هر کاری بکنن بازم این دانشجو ها مجبورن خونه ها رو اجاره کنن از هرجا که بتونن کم میزارن. کرکره های خونه رو فکر کنم از بدو خلقتشون یکی حتی یه دستمال نمدار هم روشون نکشیده بود. یه لایه کلفتی از خاک و کثافت روش بود. دونه دونه رو بردم تو حموم و پره به پره شستم. تازه معلوم شد نصفشون که من فکر میکردم زرده در واقع سفید بوده! خرابکاری هم کردم البته. بعد از شستن کرکره ها اومدم وایتکس ریختم که وان رو دو قبضه تمییز کنم نمیدونم جای وایتکس ها چرا به جای اینکه سفید بشه زرد شد...فکر کنم با وان حموم واکنش داد. و خوب طبیعتا من یادم رفته بود پرده حموم رو بزنم بالا و گوشه اش وایتکسی شده..حیف! اما اصل تراژدی موقعی بود که اومدم ظرف بشورم آب سینک پایین نمیرفت...با لوله باز کن پمپ زدم که باز بشه...اون باز شد اما دیدم از زیر گاز آبشار راه افتاد کف آشپزخونه و پیش به سوی کف چوبی سالن! قیافه منو باید میدیدین وسط اون بلبشو. حالا فردا به صاحب خونه زنگ بزنم بگم بابا ملکت رو آب برد! بیا درستش کن...اما خونه خیلی خوب شد...تشریف بیارین هندونه در خدمت باشیم.
No comments:
Post a Comment