بدیش اینه که نمیشه رفت مغازه و یه دو کیلو اراده خرید خورد که زندگی بیفته رو روال اگرچه که فکر کنم نوع مرغوبش که یه مدتی دوام بیاره حتما انقدر گرون میشه که باید عین زعفرون مثقالی بخریم. با اینکه خودمون پولمون نرسه هی سفارش بدیم مامان اینا سوغاتی بیارن. مشکل اینه که اراده یه محصول جانبیه زندگیه که آدم باید خط تولید مخصوص براش راه بندازه که همه این تجربه ها و فکر ها و سختی ها و خوشی ها از یه طرف خط تولید بره تو بعد با دقت نسبتاش تنظیم بشه بعد همش از چند تا فیلتر خیلی مخصوص با مش ریز رد بشه بعد حالا شاید آخرش یه چیکه اراده از توش در بیاد که معلومم نیست چقدر عمر کنه و به زخم کار ادم اصلا بخوره یا نه! و از همه بد تر اینه که مهندس خط تولید ما همون بوده که تو جهنم برای سوزوندن ایروونی ها برنامه میریخته...یه روز قیفش هست آتیش نیست...یه روز اتیش هست قیفش نیست...مال ما هم یه روز حالش نیست..یه روز خوشی اش کمه انرژیش نیست...یه روز سختیاش کمه..همه اش هم که هست میبینیم فیلتر های شعورمون رو یادمون رفته بوده عوض کنیم همش رفته قاطی آشغالا!
* الهام گرفته از شعر سهراب...دل خوش سیری چند؟
------------------------------------------------------------
پ.ن.1 با الهام از نظر ستاره خانوم من از امروز رسما اسم دوچرخه ام رو آقا صفدر اعلام میکنم. ما چون تازه به دوران رسیده ایم و اینجا هم خارجه جلوی مردم سیا صداش میکنیم اما عزیز اینا (مادر بزرگش که از ایران زنگ میزنه) بش میگن صفدر. اسم آمریکاییش هم هست تونی. حالا کسی برای تلفنم پیشنهاد نداره؟.
پ.ن.2. میخواستم به علیرضا که از خواننده های خوب گل خونه است بگم که اون شعر خیام رو به یاد شما نوشتم. مطمئنم آدمهای زیادی با معنیش میتونن ارتباط برقرار کنند و نتیجه ای هست که خودم هم بهش معتقدم اما اینکه نوشتمش به یاد شما بود و بحثامون.
No comments:
Post a Comment