Tuesday, November 29, 2005

روزانه

امتحانم پاس شد. این امتحانه مهمه چون توش باید برم از موضوع تحقیقم جلوی کمیته ام دفاع کنم. مشکل اصلیش هم اینه که از کار نکرده باید دفاع کنی. یعنی باید بری موضوع رو شرح بدی و نشون بدی که این تحقیق انقدر داره به جلو بردن علم و دانش بشری کمک میکنه که ارزش داره به خاطرش یه مدرک دکترا بدن دستت! معمولا یه مقداری از کار رو انجام دادی و بعد استادت میگه بیا امتحان بده...مال من یه ذره هول هولکی شد چون یکی از اعضای کمیته پا به ماهه و همین امروز و فرداست که به سلامتی یه آدم به آدمهای دنیا اضافه کنه. خلاصه اینجوری شد که ما در حضور چهار نفر و نصفی موضوع تحقیق رو ارائه کردیم. اولش از اتاق میندازنت بیرون و یه ذره پرونده ات رو زیر و رو میکنند...بعدش تو میایی یه مقادیری ارائه میکنی و دور از جون شما اونا یه مقادیری با سئوالات گوناگون قهوه ایت میکنند که فکر نکنی پخی هستی و حسابی به پوچی برسی که بعدا خوب کار کنی...بعدش از اتاق میندازنت بیرون و دوباره حرف میزنن که ببینن تو عرضه انجام دادن همه این کارهایی رو که گفتی میکنی داری یا نه..بعدش صدات میکنند و نتیجه اش رو بهت میگن...میتونی پاس کنی که آبجیتون اینجور شد یا اینکه مشروط پاس کنی یا اصلا بیفتی که این آخری احتمالش خیلی کمه مگر اینکه استاد راهنمات یا اعضای کمیته ات یه جای "کار گروهی" شون بلنگه.

الانم مثل سگ مریضم. گلوم حسابی درد میکنه و دچار تناقض عجیبی شده ام. از گرسنگی دارم به حال تهوع می افتم اما میل به خوردن هیچ کدوم از غذاهای دورم رو هم ندارم. 24 ساعته نون و چایی خورده ام همش. خوب که شدم میام مینویسم دوباره.

کتاب آموزش فارسی خوب سراغ دارین؟