Tuesday, September 27, 2005

از زندگی

امروز توی اتوبوس یهو یه خانومی بلند داد زد:" آلبانی! احمق..آلبانی! آلبانی!" تازه فهمیدم تمام این مدت که پشت سر من بود و فکر میکردم با تلفن بوده در واقع داشته با خودش حرف میزده. آلبانی اسم یه شهره. تمام مدت فکر کنم داشت سعی میکرد به اون احمق اسم و آدرس و شماره تلفنش رو حالی کنه. به کل تو عالم خودش بود.

به داروخانه چی میگم آقا این قرص روز بعد قراره تو موقعیت اورژانس به درد آدم بخوره...در اسرع وقت هم باید بخوری که اثر کنه. اونوقت چه جوریه که من حتما باید نسخه پزشک داشته باشم تا بهم بدین؟ آخه فرض کن جمعه شب "موقعیت اورژانس" پیش بیاد من اونوقت شب دکترم رو از کجا پیدا کنم؟ اگه بخوام تا دوشنبه هم وایسم که 72 ساعت گذشته و قرص به دردم نمیخوره. میگه والا ممنوعه...دکتر دارو ساز اجازه تجویز نداره...میگم دلیلش؟ میگه به دلایلی اخلاقی دولت تجویزش رو آزاد نکرده برای ما...دلایل اخلاقی هم عبارت از این میباشد که قرص روز بعد تخمکی رو که آزاد شده از کار میندازه...تخمکی که میتونه پتانسیلی بچه بشه*...همین روزهاست که برای دست به آب رفتن هم باید توجیه "اخلاقی" داشته باشیم. دولت بوش اگر روش میشد تا حالا جمهوری مسیحی رو راه انداخته بود.

*در همین راستاست مخالفت با حق سقط جنین و تبلیغ "خالص" ماندن قبل از ازدواج...آشنا نیست به نظرتون این حرفها؟

مصاحبه خوب شد. من اصلا انتظار نداشتم مصاحبه بگیرم چون رفته بودم ببینم این کمپانی ها که میان فضا چه جوریه. من یه سال دیگه هنوز درس دارم و هنوز زوده بخوام دنبال کار بگردم....تا همین جا هم خوشحالم که یه تمرینی هم شد برای مصاحبه. اگر به دور بعدی کشید خبرتون میکنم حتما. از نصیحت ها هم کلی ممنون.

No comments: