Wednesday, December 22, 2004

پریروز به این نتیجه رسیدم که کم کم وقتشه یه سر برم ایران. خودم میفهمم که نه ایران و مردهای ایرانی به اون بدی هستن که تو ذهن منه و نه خانواده من به این روشنفکری که دارم ازشون حرف میزنم. به خودم اومدم و دیدم همچین دارم از اینکه چقدر من هیچی رو از خانواده پنهان نمیکنم حرف میزنم که هرکی ندونه فکر میکنه من تو سویس بزرگ شده ام! کیه که ندونه که پدرهای ایرونی تازه شهریها و امروزیهاشون تجسم جمیع اضدادند. یه روز روشنفکرند و فردا اگه اسم پسر بیاری سرت میره بالای دار. یه روز متجدد میشن و فرداش میخوان شوهرت بدن. دخترشون رو به بهترین تحصیلات مجهز میکنن و برای پیشرفتش از جون و دل مایه میزارن اما هم زمان همیشه از دست همکارهای زنشون شاکیند. هم زمان قابلیت دارن که هم از کار کردن زنشون شاکی بشن و هم پز موفقیتش رو به همه بدن. هم دلشون یه زن امروزی و مدرن میخواد و هم قرمه سبزی و قیمه دست پخت زنشون رو. با اومدن خواستگار مخالفند و فکر میکنند الان قرن بیست و یکمه اما اگه دوست پسر هم داشته باشی هر روز یه جور غر میزنن .میگن داشتن دوست پسر اشکالی نداره اما خودشون هم دقیقا نمیدونن منظورشون از دوست پسر واقعا چیه. یک عالمه رو تحصیلات تاکید میکنن و از اول دبستان قطعیه که تو باید دکترات رو هم بگیری اما هم زمان همیشه ته دلشون نگرانن که سرت زیادی به درس گرم بشه و نتونی یه شوهر خوب بکنی. و آدم به همه اینها که فکر میکنه اونوقت میمونه تو عجب این مادرهای ایرونی. واقعا ضریب الاستیسیته اینا چند باشه خوبه؟ من فکر میکنم خیلی از پدرهای ایرونی روشنفکر تر نیستن. معمولا همون درگیریها و تضاد ها رو دارن اما کمتر نشون میدن یا شاید کمتر فزصت میکنن که نشون بدن. پدر ایرونی حد اقل وظایف و حقوق اجتماعیش معینه و معلوم. نسل مادر من اما شاید اولین نسلی بود که واقعا وارد بازار کار شد. تو فکر کن همه این درگیریها رو داشته باشی و تازه دغدغه ای خودت هم باشه برای اینکه داری نقشت رو جوری تعریف میکنی که قبلا مثالی ازش ندیدی. واقعا بخوای صادق باشی مادر نسل من خیلی تصویری نداره از اینکه وقتی بچه اش خونه میاد و مادرش خونه نیست این بچهه دقیقا چه فکری میکنه...خوشحال میشه؟ دلش میگیره؟ اصلا فرقی میکنه براش؟ ادعای حقوق برابر دارن اما خیلی هاشون وقتی پای تربیت بچه ها که میاد وسط یا پای زندگی مردم میبینی که خودشون هم ته دلشون باورشون نشده که برابرند...یا شاید اصلا تعریف درستی از این چیزهایی که میخوان برابر باشه ندارن. گاهی وقتام از اینور بوم میفتن و با هرچی مرده بد میشن. بابای خونه رو میکنن لولو خورخوره. یکی یادشون نداده که اگر کسی زور میگه برای اینه که زور شنویی جایی هست. شاید هم بازی دیگه ای جز زور گو و من قربانی بلد نیستن. خلاصه ترکیب غریبیه این فامیلهای نسبتا روشنفکر نسل پدر و مادرهای ما...

No comments: