سیاه عزیز،
روی پرسش و ایرادت خیلی فکر کردم. برای اینکه چرا از خود ارضایی، سو استفاده از کودکان، قرص ضد حاملگی، و موضوعهایی از این دست مینوسم دلایلی دارم که وظیفه ام برای انتقال اطلاعات به عنوان یک محقق زن از اهم آنهاست. اما در خصوص موضوع بکارت...عقیده ام را نوشتم چون اعتقاد دارم که بیشترین موضوع دست و پاگیر فرهنگمان خود سانسوریست. سئوالی شد که من جوابش را نه که میدانستم که بخشی از زندگیم بود...خواستم تجربه زندگیم را با صراحت و صداقت تقسیم کنم. گفته ای که اگر فلان دختر شهرستانی بعد از خواندن نوشته من با دوچرخه ساز محل بخوابد مسولیتش با من است. من از تو میپرسم که فلان دختر دانشجو که بر سر دوراهی فکریست و نیاز به تغذیه فکری دارد تا از بین دو مسیری که از او دو فرد مختلف و احتمالا دو مادر مختلف میسازد چه؟ ایا من به عنوان کسی که در ایران بزرگ شده ام وظیفه ندارم در حد همین وبلاگ نشان بدهم که میشود بدون گناه هم کسی را دوست داشت؟ که آزاد تر فکر کرد بدون درگیری؟ نکته دیگر اینکه در نهایت هرکسی مسئولیت زندگی خود را به تنهایی به دوش میکشد. من تنها عقیده ام را که درونا به آن رسیده ام بیان میکنم. نه روش زندگی من مستقیم زندگی کسی را تحت تاثیر قرار میدهد و نه کلام من قدرت اجرایی در زندگی کسی دارد. با استدلال تو کتاب هم نباید چاپ کرد..فیلم هم نباید ساخت...شعر هم نباید گفت.
اما اینکه چرا آناتومی بکارت را نوشتم...دلیلم خیلی ساده است...چطور به عنوان یک زن میتوانی به خدایی اعتقاد داشته باشی که از بدنت برایت زندانی ساخته باشد؟ به عدالتش شک نمیکنی اگر ببینی که از بدنت به عنوان سلاح بر علیه تو استفاده کرده؟ خواستم این برداشت را زیر سئوال ببرم. که اگر عضوی هست که نه برای خدمت به مرد که تنها برای خدمت به همان بدن ساخته شده. خواستم هر زنی که وبلاگم را خواند بداند که بدنش متحد اوست و خدایش بر علیه او نیست. حد اقل در این مورد.
No comments:
Post a Comment